ارسال از آزاده کاولی
موسم گل،دوره حسن،یک دو روز است،در زمانه
ای به دل آرایی به عالم فسانه، ای که ز تو مانده نکویی نشانه
خاطر عاشقان را میازار،خوش نباشد ز معشوقه آزار
گر بسوزد،شمع و پروانه را با زبانه
چون شود روز،شمع و شب را نبینی نشانه
میکنی صید،مرغ بسته،میزنی سنگ،برشکسته
میکشی با تیغ ستم، یار خسته ،خسته دلان یکسره در خون نشسته
وحید دستگردی