?حمید نوحی- آرشیتکت، مترجم و نویسنده
▫️مدتها بود از مشاهده انواع نمودهای روابط نابرابر میان انسانها رنج میبردم. در روابط روزمره شاید نمود نابرابری بیش از هر چیز در زبان روزمره یا فرهنگ زبانی بارز و ملموس است. موضوع #زبان و بازتولید قدرت (بخوانید نابرابری) در علوم انسانی، فلسفه و هنر مطرح شده است. یکی از عرصههایی که روابط نابرابر و سلطهگرانه در فرهنگ زبانی بهخوبی مشهود و قابل احساس است عرصه رابطه پزشک و بیمار است. فرهنگ زبانی یا ارتباط گفتاری بین پزشک و بیمار را هر جا به پرسش گذاشتم، مشاهده کردم مردم چه دل پردردی از این روابط نابرابر زبانی دارند.
در این مختصر میخواهم پرسش از زبان یا بهتر بگویم فرهنگ زبانی در حرفه پزشکی و بهخصوص ارتباط با بیمار را بهانه ورود به بحث اصلی یعنی زبان روزمره و #سلطه قرار دهم؛ زیرا تقریباً تمام مردم این رابطه یکطرفه فرادست- فرودست (والد- کودک) را بیش از هر جای دیگری در این عرصه تجربه کردهاند.
برای نمونه خانم فرزانه طاهری نویسنده، مترجم و ویراستار سرشناس، در رنجنامهای که پس از درگذشت همسرش شادروان هوشنگ گلشیری منتشر کرد در چند جمله پراحساس مینویسد: «چرا تا بیمار بستری میشود انگار شخصیت و هویتش را هم با رختهای بیرونش آویزان میکند؟ اول برای همه از صدر تا ذیل میشود «تو» عزتش انگار پشت در بیمارستان میماند، از نحوه جابهجا کردنش تا … نمیتوانم بگویم کودک میشود، اصلاً دیگر شخص نیست. هرقدر هم که سر و کار داشتن با بیمار و با مرگ برای پزشک و کادر درمانی عادی شده باشد، باز نمیتوانم این «هیچشدگی» را بپذیرم.»
بعضی وقتها ذکر وقایع بسیار گویاتر از هرگونه شرح و تفصیل نظری است. اجازه دهید پس از شرح سه داستان واقعی گویای برابری و نابرابری زبانی – نماد استبداد و دموکراسی- به کنکاش نظری بیشتری بپردازیم.
بالاخره نوبتمان رسید. وارد شدیم دو برگ احوال بیمار را به دست آقای دکتر دادیم و نشستیم. با تعارف به همدیگر همسرم شروع کرد. گزارش حال خود را داد. آقای دکتر هم پس از چند پرسش و یادداشتبرداری شروع کرد به انشای دستورات رژیم غذایی. صبح اینجوری، ظهر اینجوری و شب اینجوری و دو میان وعده به این ترتیب، میخوری، نمیخوری و تمام. نوبت به من رسیده بود. مکث کردم. باید چیزی میگفتم. گفتم من منصرف شدهام. پرسید: چرا، ترسیدی؟
– نه مشکلی اخلاقی دارم.
– چه مشکلی؟
– مشکلم این است که نمیخواهم کسی دستکم سی سال جوانتر از خودم با من «توتوایه» کند.
دکتر با تعجب نگاهم کرد و پرسید یعنی چه؟
توضیح دادم که «توتوایه» در زبان فرانسه یعنی با مخاطب توتو کردن، یعنی با صرف فعل بهصورت مفرد سخن گفتن، یعنی بهجای بفرمایید، بخورید، بیاشامید، برگهتان را به من بدهید که در اکثر فرهنگها ازجمله در فرهنگ زبان فارسی نشان ادب و احترام به مخاطب است بگوییم، بده، بگیر، بنشین، بخور و … چیزی که در فرهنگ ما رایج نیست.
جناب دکتر توضیح داد که اولاً من چندان هم جوان نیستم، سیوهفت سال دارم. استاد هستم بهعلاوه به ما یاد دادهاند که برای ایجاد رابطه بهتر و راحتی بیماران اینطوری صحبت کنید. عرض کردم جناب دکتر روانشناسان میگویند در سه مورد انسانها با یکدیگر خودمانی صحبت میکنند: ۱. روابط صمیمانه بسیار نزدیک دارند، ۲. بهمنظور از میان برداشتن حریمها و قاتیپاتی شدن و دختربازی؛ ۳. بهمنظور برقراری رابطه قابل سوءاستفاده فرادست -فرودست. افزون بر اینها در فرهنگ ما با احترام حرف زدن یعنی فعل جمع به کار بردن ارزش است. اگر شما میبینید در کشورهای غربی با هم «توتوایه» میکنند دوطرفه است. آنهم نه همهجا، بلکه تحت شرایط و روابط خاص. ما که خود سالها در غرب زندگی و تحصیلکردهایم دستکم در اروپا و کانادا بهویژه در رابطه بیمار و پزشک چنین چیزی ندیدهایم. گفتم در جامعه ما هم تا به حال اصلاً چنین چیزی رسم نبوده، آیا شما بهعنوان یک استاد که با دانشجو «توتوایه» میکنید او هم میتواند با شما «توتوایه» کند؟ اگر این نوع رفتار را از فرهنگ غربی اقتباس کردهاید نابهجا بهکار میبرید. مگر شما نمیگویید به شما آموزش دادهاند که برای راحتی بیمار اینگونه سخن بگویید، من که اصلاً با این نحوه گفتوگو راحت نیستم.
نه عذرخواهی و نه اصلاح طرز سخن گفتن، بلکه برعکس برای اینکه مبادا کم بیاورد با همان ادبیات دستورات را تکرار کرد. خداحافظی کردیم و بیرون آمدیم.