Press "Enter" to skip to content

انگار هزاران هزار سال ديگر فرصت هست.

0

يك بيمار مبتلا به سرطان در فرايند روان درمانى می گفت “سرطان، اختلالات روانى را درمان می كند”.

گويى ابتلا به يك بيماری سخت مثل سرطان باعث می شود جزئيات رفتار سايرين و به طور كلی “جزئيات زندگی”، اهميت خود را از دست بدهد؛ چون افراد، خود را در تقابل و رويارو با مرگ می بينند، پس عميقا درك می كنند كه فرصت كم است.

آنها به جای درگير كردن خود با جزئيات رفتار سايرين و اتفاقات روزمره و متعاقبا دچار اختلالات روانی شدن، كليت و معناى كلى زندگى را می بينند؛ چون فكر می كنند فرصتى برای پرداختن به جزئيات ندارند.

گويى درك گذرا و كوتاه بودن زندگی باعث ميشود بيماران دريابند كه حيف است زمان كوتاهی كه دارند را صرف جزئيات بی ارزش كنند…
چقدر از اضطراب ها و افسردگی ها و استرس های ما ناشى از پرداختن به جزئيات رفتار اطرافيانمان است؟!

تنها تفاوت بيمار مبتلا به سرطان و فرد سالم در اين است كه شخص بيمار، واقعيت گذرا و كوتاه بودن زندگی را عميقا باور كرده چون در بدنش دليلی برا تاييد آن وجود دارد، اما فرد سالم اين حقيقت را عميقا باور ندارد؛ حتی اگر به زبان آن را تاييد كند.
پس فرد سالم چنان با جزئيات خود را درگير می كند که انگار هزاران هزار سال ديگر برای پرداختن به مسائل مهمتر فرصت دارد!

اروین یالوم

اشتراک متن: بانو قهرمانی

نقاشی: علیرضا طیاری

منبع:

https://alirezatayari.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *