امشب به پای دل آورده ام دردی را
گیرانده ام با عشق تو آتش سردی را
مستی حریف ما به جدایی نمی شود
از یاد کی بُرده ام،آن نازها که کردی را
ما راه دل نجوییم، کین راهیانِ عشق
بنوشته پای مهر نشانه ی مردی را
دل آشنای تو چه دیده ست جز جفا
در سینه جای ندادی دلی که ُبردی را!
خوابی به چشم نیامد، مُهری ست بر لبم
پنهان کی بماند، آنچه برما سپردی را !
پندار ِنیک ما است ، در عشق گفته آمد
کی می رود ز یاد، دستی که فشردی را!
در نازکای خیال ، که می آیدت به یاد
با من بگو ، هر آنچه به خاطر آوردی را! –
محمود طیاری
رشت – آبان – 98
?