Press "Enter" to skip to content

خوش به حالت که هنوز می توانی گریه کنی!

0

می‌گویند فضانوردان در فضا به دلیل گرانشِ کم، نمی‌توانند گریه کنند. یعنی حتی اگر گریه هم بکنند، اشکی از چشمان آنها سرازیر نخواهد شد. تصورش را بکنید تا چه میزان وحشتناک خواهد بود. مثلا در آن بالا، در آن فضای لایتناهی که میلیون‌ها کیلومتر از زمین فاصله داری، دلتنگ خانه شوی و نتوانی بغضت را بشکنی.

همه‌ی ما لحظاتی در زندگی، این حالتِ فضانوردان را با گوشت و خونمان لمس کرده‌ایم. لحظاتی که با حرفی، اتفاقی، خبری، بازآفرینیِ خاطره‌ای، بوی عطری، رنگ پیراهنی، خواسته ‌ایم تا می‌توانیم اشک بریزیم اما جلوی خودمان را گرفته‌ایم، و آنقدر بی‌صدا در درون گریسته‌ایم که هق هق هایمان میتوانسته گوش دنیا را کر کند‌. اما هیچکس متوجه این گریه‌ها و اشک ‌ها نشده.
گویی در آن لحظات جاذبه‌ای وجود نداشته که اشک‌هایت را تا کف پیاده رو به سمت خودش بکشاند. گویی در نقطه‌ای از فضا معلق شده‌ای و زمین و تمام متعلقاتش، تنها یک نقطه‌ی روشن بنظر می‌آید، نه چیزی بیشتر.
احساس می‌کنم که هر انسان در درون خود سیاه چاله‌ای دارد که بی‌رحمانه همه چیز را می‌بلعد. سیاه‌چاله‌ای که نه تنها نور، بلکه قوی ترین چیز دنیا، یعنی اشک‌ هم نمی‌تواند از آن فرار کند‌.

بابک زمانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *