Press "Enter" to skip to content

کابوس هایِ بیداری

3

روزها گرم و، موّاج
هُرم هوا ، و دودِ سودا
که ره می گشایَد سویِ آسمان
باشندگان غوطه ور
در دریایِ سراب
آدمی
ملتقایِ دوسراب
سرابِ بیابان، و
سرابِ سوداها
موج زن درصندوقِ سینه ها

شور وسود، و دلِ شیدا
خرما برنخیل و، دستِ کوتاه
آدمی
کانِ حسرت ها

قاصدکی سرگشته
بینِ
تقدیرِ زمین،و بازی آسمان
زندگی
سناریویی بی سر وته
با بازیگرانی گیج وگول

کارگردان
ساحرانِ قدرت
عروسک چرخانِ پشتِ صحنه ها
صحنه:
نکبت و جنایت
عقل درمحاق ، و جنون
عربده جویِ میدان

کرونا
بازیگرِ مهمان
کوره ی عیارسنجی
ذوب گرِ لعاب هایِ فریب
دلقکانی کوتوله درقامتِ قلّه
بوالعجب حالی ،آشفته بازاری
کفتاران درلباسِ شیر
اوضاع شیر توشیر
درطوفانِ غبارِ جهل
گرگ ومیش
برادر وار روان سویِ فنا
حکیم وبرهمَن در اغماء

کُهن ناسورِ عِفَن
سرباز کرده
جرثومه های چرک ونکبت
کاسبانِ مرگ
همچو مار وکژدم
پُر کرده بسیطِ زمین را
چه شوم چشم اندازی
جهل وجعل،دروغ و آز
این
نه برگ ریزانِ پاییز
که ،کرور کرور
جانِ ادمیزاد است
روان در کانال هایِ مرگ
برساخته ی
جلّادان و دزدان
و ما
کرخت شدگانِ
منفعل ونظاره گر
که ، کی رسَد نوبتِ ما!
هرچند ما
در طولِ قرون
سوخته ایم به آتشِ ایلغارها
آنَک
بطنِ فردا
به خودمی پرورَدققنوس را

موری برباد داد
تختِ سلیمان را
کرونا
تنها ، نه دروگرِ نسل
که آتشی فتاده درتختِ جلّادان
تا
فردا وفرداها
چه پیش آیَد
۴۰۰/۵/۲۲
آنه محمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *