عکس ها از: مرضیه نوشاد، اصفهان پاییز 1400.
وقت باريدن باران
ای دوست
هر کسی تنهاست
توی تنهايی
پسری را باران شاعر کرد
دختری را گرياند.
پشت اين پنجره من می شنوم
ريزش باران
تنهايی را می خواند
ريزش باران
تنهايی را میگويد.
وقت باريدن باران بود
که کسی را از مرز باد با خود آورد
وقت باريدن باران بود
که جوانی لاغر ظاهر شد در کوچه
و زنی نادم شد
وقت باريدن باران بود…
#هوشنگ_چالنگی