Press "Enter" to skip to content

راه افتادم…

0

مشق نگارگری، مینیاتور و تذهیب ـ آکرلیک روی کاغذ اشتاین باخ ، اندازه 21 × 30

راه افتادم
ـــــــــــــــــــ

آتشی می جوشد،
سایه ای کوتاه است
بر سرم این آتش،
این آتش،
شعله بر می کشد از
فریادم !

مثل ظهر عطش ِ تابستان
زیر ” زِل ّ “٭ نگه این خورشید
می جوشم،
می جوشم،
قطره ای آب کجاست؟

من ز دستان ِ چو مَشک٭ خنکت
می نوشم
که پُر از آبادی،
لذت عطر چمن
در تب ِ آغوش ات بود!

زنده ام با نگهت،
روشنم
از دل شب بیدارت!

آه!
اینجا دیگر
وقت آسودن نیست،
و سفر در رد ِ گام تو
چه آغاز خوشی است

من
به ره افتادم؛
دست هایم با تو
گام هایت با من!

زِل ّ = زیر شدت و حرارت
خورشید
مَشک = پوست بدون پشم گوسپند که جهت نگهداری آب خنک در مناطق گرمسیر میان عشایر عمومیت داشته و هنوز دارد

غلامرضا پروینی
“پرند”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *