گردآوری یگانه قدیریان: “اندی گُلدزورثی” (Andy Goldsworthy)، عکاس، مجسمهساز و پیکر تراش بریتانیایی دست به تحولی جالب در تخصص خود زده است. این بار او به جای تراشیدن سنگ و فلز، برگ، شاخههای درختان، سنگهای رودخانه، گلولههای برفی و خلاصه هر شیء جالب توجهی که در طبیعت به آن برخورد کرده است را به عنوان لوازم و اسباب کارش به کار گرفته و جادوی پرنقش و نگار هنر را در دامان طبیعت به جریان انداخته است.
به عنوان فرزند یک ریاضیدان، اندی با کار کردن در مزارع بزرگ شد؛ اما بعدا مدرک خود را در رشتهی مورد علاقهاش از “دانشگاه مرکزی لَنکِشِر” (Lancashire) دریافت کرد. او در مورد آن دوران به “گاردین” چنین گفته است:
” بخش قابل توجهی از کار من شامل بیرون آوردن و برداشت سیبزمینی بود؛ کاری که نیازمند ریتم خاصی است.”
او در ادامه میگوید:
“وقتی من یک اثر هنری را در خیابان یا طبیعت ایجاد میکنم، شاید خیلی زود از نظر محو شود؛ اما همچنان به عنوان بخشی از تاریخ آن منطقه باقی میماند. روزهای نخستی که کارم را شروع کرده بودم، در نگاه اول گویی همه چیز در حال فروریختن و نابودی بود. اما اکنون تغییرات زیبایی رخ داده است. تغییراتی که شاید نابودی خواندن آنها، اندکی کم لطفی باشد.
روزی صبح زود از خواب برخاستم و برای نقشی دیگر رهسپار طبیعت شدم. آنجا تخته سنگی را با گلبرگهای ظریف شقایق پوشاندم. روز آرامی بود و جریان آب به نرمی و به ملایمت گلبرگهای گل را میشست و تخته سنگ را نوازش میکرد. آنجا امواج آب با حضور گلبرگها، رنگ سرخ دلفریبی پیدا کرده بودند و در پس زمینهی تصویری که پیش چشمم گسترده شده بود، بندری دیده میشد که گویی با لشکری از سپاهیان باقی مانده، در انتظار نبردی دیگر بود.”
او معتقد است هویت هر قطعه سنگ از تغییرات زمینشناسی و البته خاطرات تاریخی تشکیل شده است. او چیزهای ساده محیط پیرامونش را که برای بسیاری از ما نیز آشنا هستند به کار گرفته و نقشی نو رقم میزند. نقشی که در عین شناخته شده بودن، باطراوت و تازه است.
او که اکنون در اسکاتلند زندگی و کار میکند، مؤلف کتابهای متعددی همچون “سنگ” (Stone ۱۹۹۴)، “حصار” (Enclosure ۲۰۰۷)، “آثار بیدوام” (Andy Goldsworthy: Ephemeral Works: ۲۰۰۴-۲۰۱۴) و…است.