علیرضا طیاری
///////////نگاهی به نمایش “مراسم قطع دست در اسپوکن”
به کارگردانی: فرشید شعبانزاده بصیر، اثر مارتین مکدونا
روایت نمایش “مراسم قطع دست در اسپوکن”، در یک اقامتگاه معمولی میگذرد که “مروین” مسوول پذیرش آن است. مروین با شنیدن صدای شلیک تفنگ وارد اتاق “کارمایکل” میشود. کارمایکل شخصیت محوری این نمایش است که در نوجوانی دست چپاش را از دست داده.
به گفته کارمایکل افرادی با قرار دادن مچ وی روی ریل حین عبور قطار، دستش را بیرحمانه قطع کرده و سنگدلانه با همان دست بریده با او “بای بای کردهاند!” و این آخرین تصویری است که در حافظهی کارمایکل به شکل دردناکی باقی مانده است.
“تونی” و “مریلین” دختر و پسر جوانی هستند، که میخواهند در ازای دریافت پول، یک دست قطع شدهی دیگر را به کارمایکل غالب کنند! اما از آنجا که دست قطع شده، همان دست کارمایکل نیست، گرفتار خشم او میشوند و در گیر و دار و تلاش رهایی از در بند شدن شان است که موقعیتهای متعدد نمایشی شکل گرفته و داستان نمایش ادامه مییابد.
“یک کمدی طنز ترسناک”، توصیف خوبی از نمایش مراسم قطع دست در اسپوکن، به کارگردانی فرشید شعبانزاده بصیر است، که اگر چه شروعی هراسناک دارد، اما گاهی، این وحشت جایش را به خنده میدهد!
صحنهی این نمایش با سطوح سفیدی پوشانده شده و نور مهتابیهای روشن از سقف اتاق اقامتگاه، به مساحت و عمق این سپیدی میافزاید که در نوع خود غلبهای نوآورانه و خوشآیند بر تاریکی عادت شدهی صحنههای سیاه تئاتر (که انگار از روزگارمان رنگ گرفته!) دارد.
نمایشنامهی “مراسم قطع دست در اسپوکن” طنز سیاه نمایشی “مکدونا” نویسندهی لندننشین دههی نود میلادی است که با نیمنگاهی به خرده تقابلهای نژادپرستی سفید و سیاه پوستان، فرهنگ متفاوتی از اکنونمان را ارایه میدهد، اما آنچه میتواند به تاویل معنایی این نمایش بیافزاید و آن را بهروزتر کند، جستجوی نمادها و مفاهیمی است که بیرون از دایرهی زمان، عمومیت بیشتری دارند.
کارمایکل، مرد اول نمایش در جستجوی قطعهی گمشدهای از کالبدش است که با تیغ قساوت جدا شده و این کنکاش، تأمل دوبارهی مخاطب را میطلبد؛ چرا که او دردپیچ زخمی است که از کودکیاش به تلخی جامانده!
پس متن در بازتاباندن رذالتی نمیکوشد و نمایشی از فرومایگی نیست، و با توجه به این که هر خشونتی، نتیجهی منطقی عوامل ریشه ای موثر در پدیداریاش هست، جملهی زیر از زبان کارمایکل (شخصیت دست بریدهی محوری نمایش) به درک چراییِ خشماش کمک میکند:
“میدونین چقدر سخته یکی با دست خودت باهات بای بای کنه؟”
و اما “مَریلین” و “توبی” دو شخصیت مغضوب و گرفتار نمایشاند که هر کدام در تعاملی طنز گونه، بخشی از قصهی تاریک روایت را به خوبی پیش میبرند؛ آنها در اتاق اقامتگاه در حالی به زنجیر میشوند، که شمارش معکوس اضطرابآوری برای انفجار، از پیش آغاز شده است!
مَریلین دختر جوان مخدر فروش ساده لوحی است که بارها با اصرار بر راستگویی؛ موقعیت نمایشی مضحکی را میسازد.
توبی پسر جوان شرورنمای سیاه پوستی است که با تمام شیطنت خندهآورش، بیشترین تلاش را برای زنده ماندن میکند.
بیتردید شخصیتپردازی قابل قبول و تفکیکپذیر هر چهار پرسوناژ نمایش (حتی “مادر کارمایکل”) از تعهد نویسنده در پردازش متن و تسلط روانشناسانه او مایه میگیرد و البته نقش آفرینی تحسین برانگیز هر چهار بازیگر (شاهد غروی (کارمایکل)، وحید فرزام فر (مِروین)، پردیس باقری(مَریلین)، روزبه اخوان (توبی))، در فعلیت و عینتبخشی به تقابل شخصیتهای این نمایش موثر و ستودنی است.
در مروری مختصر باید به اجرای موقعیتهای نمایشی موفقی اشاره برد، نظیر صحنهی اجرای دقیق مکالمه تلفنی بازیگران به ویژه مونولوگ توبی با مادر کارمایکل، صحنهی چالش زنجیر شدن توبی و مَریلین به هم و تلاش ناکامشان برای رهایی، صحنهی باز شدن در چمدان پر از دستهای قطع شده، صحنهی فریب احمقانهی کارمایکل توسط توبی، صحنهی دلبریهای خندهآور مَریلین در مجاب کردن متصدی پذیرش برای خاموشی شمع کارگذشته شده روی ظرف بنزین و لحظات نمایشی دیگری که موجب خنده و یا ترس تماشاچی میشود.
اگر گریم ماهرانهی مخوف چهرهی کارمایکل، زیر اتصال منقطع نور صحنه و صداهای گنگ خوفناک داخل کابینت در ترکیب ضربههای صوتی شوکآور مکرر برخورد ساتور به سطح فلزی متحرک و موزیکِ پسزمینه کوبشی و تپشآور و بازی پرانرژی نقشآفرینان موفق این نمایش، بعلاوهی هوشیاری و تسلط کارگردان در بکارگیری همهی تمهیدات صحنه و میزانسن قابل قبول، با پشتوانهی شش ماه تمرین، را تجمیع کنیم، نتیجه؛ اجرای قَدَری میشود که باید آن را ببینید! با این اوصاف پر بودن صندلیهای سالن تئاتر برای هر هشت شب اجرای این نمایش دور از ذهن نیست!ناگفته نماند، اگر چه اجرای متون ترجمه شده، تنها به چربی دور شکم تئاتر تنبل روزمان اضافه میکند و بخشی از معضلات کممایگی تئاتر ملیمان از فقدان عضلاتی است که توان کشش متنهای وزین ایرانی را داشته باشند، اما از آنجا که این کوتاهی در لحظهی انتخاب متن به دلالت کارگردان واقع میشود، میتوان حساباش را کنار جام و به جایش؛ تلاش عوامل صحنه را ارج گذاشت.
تهیه کننده: عامر عظیمی، منشی صحنه: فرانک کشاورز، مدیر صحنه: میثم شارمی، طراح لباس: هانا شکوری، طراح گریم: مریم خشکبارچی، اجرای گریم: لیلا حسین زاده، وحید فرزامفر، طراح پوستر: حدیث باقری، اجرای موسیقی: هانا شکوری، اجرای نور: میثم شارمی، ساخت تیزر: علیرضا رضایی، روابط عمومی: سوگند رمضانی، مهرورز میرجعفری، بازیگران: شاهد غروی (کارمایکل)، وحید فرزام فر(مِروین)، پردیس باقری(مَریلین)، روزبه اخوان(توبی)، کاری از آموزشگاه میم به مدیریت فرشید شعبانزاده بصیر.
گفتنی است اجرای این نمایش مهیج از چهار الی یازده اردیبهشت، ساعت 18:30 در محل سالن رحمدل مجتمع خاتم برای علاقمندان برقرار است.
6 اردیبهشت 1397
مروری بر عکس های نمایش “مراسم قطع دست در اسپوکن” به کارگردانی: فرشید شعبانزاده بصیر، اثر مارتین مکدونا