Press "Enter" to skip to content

در رثای دوست

0

 

 

میهن‌پرستی در اشعار زیبای علی‌اکبر واله شیدا

 

گیلان به‌واسطه آن‌که دروازه ورود به اروپا محسوب می‌شد محل اتصال و برخورد اندیشه‌ها از قفقاز و تبریز تا تهران بود. در این میان، میرزا “علی‌اکبر واله شیدا” از شعرای دوران پس از مشروطه بود. وی با توجه به نزدیکی با هم‌اندیشانش در سایر نقاط ایران متأثر از این فضای شاعران دوران سبک بازگشت بود. در اشعار وی حس میهن‌پرستی و رهایی از استبداد و خرافه‌ستیزی و بازگشت به خویشتن بسیار مشهود است. او هم‌چنین در هجوسرائی و همکاری با مجلات فکاهی انتقادی همچون توفیق با مدیریت محمدحسین توفیق در دوران سیاه استبداد با زبان طنز با نام مستعار عموجعفر و موش‌موشک به مسائل اجتماعی می‌پرداخت و گاه که خشم از مستبدین زمانه او را به ستوه می‌آرود بی پروا بر آن‌ها می‌تاخت.

میرزاده عشقی که از دوستان نزدیک واله شیدا بود و هر از چند گاهی به گیلان سفر می‌کرد، با او مراودات بسیاری داشت. آن‌گاه که میرزاده عشقی شاعر شیرین‌سخن و نویسنده مبارز و وطن‌پرست در بامداد دوازدهم تیرماه 1303 خورشیدی هدف گلوله قرارگرفت و قربانی راه آزادی شد جامعه ادبی آن‌زمان ایران را غمی جانکاه درگرفت. واله شیدا در رثای دوست هم‌فکر و هم‌دردش در آن‌زمان چنین سرود:

ز بی‌وفایی دنیا بود نشانه همین
هزار حیف که ناکام رفتی از دنیا
عزیزم عشقی اگر خفته به خاک سیه
عجب نبود ز فقدان چون تو فرزندی
هزار سال دگر خاک پاک مدفن تو
بخواب راحت تا دست انقلاب زمان
چه روید از سر هر قطره خون تو؟ گل سرخ
امان نداد شود باز غنچه عمرت
برآید عاقبت از آن روز ساعت کیفر
چه بشکنند ز احرار شیشه طاقت
هزار حیف از آن کلک ساحر مشکین
نشانه از تو سلاطین راست رستاخیز[1]
نگفتی این همه بازیچه است کار جهان؟!
بخواب تا برسد وقت انتقام آن دم
کسان مفسد و مغرض به دار باید زد
از این وطن چه امید بهی بباید داشت
برای تسلیت قلب دوستدارانش
همیشه است به دانش‌پژوه در سر کین
هزارها دل عشاق در غم تو غمین
رسد به‌سمع ز خاک تو ناله‌های حزین
ستاره‌ها همه محزون شوند هم پروین
برای مردم بی‌عاطفه کند نفرین
به انتقام برآرد دو پنجه‌ی خونین
کند ز بوی خوشش پر ز عطر روی زمین
خدا شکست کند دست ظالم گل‌چین
به پای دار برآرند مردم بی‌دین
کنند پاک زمین را ز مجمع ننگین
هزار بار فسوس از قریحه نمکین
نمانه از تو بود مرگ مریم مسکین[2]
بود کجا به جهان اعتبار؟! هست چنین
بریزد عاشق آزادی از یسار و یمین
به خون کشید بباید تمام مرتجعین[3]
سزای مردم حساس ار که باشد این
ز نوک خامه واله چنین رسد تسکین

 

[1]– اشاره به اپرای رستاخیز شهریاران ایران نوشته میرزاده عشقی

[2]– اشاره به سه تابلوی عشقی: 1- شب مهتاب 2- روز مرگ مریم 3- سرگذشت پدر مریم

[3]– عشقی در دوره‌ای می‌زیست که باید آن را دوره فجایع و خیانت‌ورزی‌ها دانست. او که از این اوضاع ننگین و فلاکت‌بار به تنگ آمده‌بود، اشعاری می‌سرود که وطنی و ملی بود و به ملاحظه‌ افکار انقلابیش دم از خون و خونریزی می‌زد. چنان‌که عنوان یکی از مقالات خود را عبد خون گذارد. او هم‌چنین پیشنهاد کرده‌بود که پنج روز از هر سال، صرف ریختن خون خائنان به کشور شود. او عقیده داشت در صورتی‌که این کار اجرا شود سال دیگر امثال وثوق‌الدوله و قوام‌السلطنه به خود جرأت تجاوز به جان و مال ملت را نمی‌دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *