سیزدهمین روز که رسید، از خانه که بیرون رفتی، نحسی را که به در کردی، در آب و آینه که نگریستی، هزار و یک آرزو که کردی، این بار اما دیگر سبزه را به سبزه ای گره مزن زیرا ما گره های بسیار داریم تو دیگر گره ای تازه میفکن.
می دانی ! این همه دعا که ما داریم به گره افکنی مستجاب نخواهد شد.
این همه بخت کور که ما داریم به بستن گشوده نخواهد شد.
این همه قفلِ بی کلید که ما داریم به نذر و به نیاز باز نخواهد شد.
این همه درِ بسته که ما داریم به ذکر، مفتوح نخواهد شد.
این همه شدّت که ما داریم و این همه حدّت که در آن داریم به انتظار ، فرج نخواهد یافت.
کاش هر کس به قدر توان دو سرانگشتش ، یا به سر سوزنی گره ای را باز کند که ما گره گشا می خواهیم نه گره ساز.
گره از کار فرو بسته کسی یا گره از ابروان به غم مبتلایی.
اگر بهار است و اگر همذات بهارانی ،
چو غنچه گرچه فروبستگی ست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می باش
عرفان نظرآهاری
اشتراک از: الهام پوریونس