Press "Enter" to skip to content

فراتر از حدود اولین تجربه

0
“آیینه قدی صد ساله” اثر “ناهید شمس” به اهتمام نشر افراز چا‍پ شده است.



نگاهی به “آیینه قدی صد ساله” اثر “ناهید شمس

منتقد: علیرضا طیاری

سایت هفت هنر: “پتو رو پس می‌زنم. هوا گرفته‌اس. ابر و خاک و باد. کاش بباره و بشوره. وووی! درخت توت هم سرده شه، داره می‌لرزه. ‏دیشب، تو خواب ازش بالا رفته بودم. یه دفه دیدم آقای علوی، دست به سینه ایستاده، غش غش می‌خنده. دندوناش دیگه عاریه نبود. ‏گفت از کی تا حالا درخت توت، گیلاس عمل می‌آره دختر!؟ خندیدم، ولی از رو نرفتم. مامان در رو باز می‌کنه، می‌پره تو…” /نقل از “آینه قدی صد ساله”.

این پاراگراف نمونه‌ای از حال و هوای اولین اثر تالیفی ناهید شمس است که به اهتمام نشر افراز، در اختیار مخاطبان ادبیات معاصر ایران قرار گرفته است. روایت این اثر واگویه‌ی دختر جوانی‌ست؛ با تمام نداشته‌هایش؛ بر آمده از بهم ریختگی‌های اجتماع امروز و سستی رخوت‌انگیز آنچه که زندگی را در برگرفته است.

راوی این اثر از شمار نسلی است با زیر پای خالی، در زمان قفل شده؛ چنگ انداز کلید است:

“آواز من؛ وقتی صدای تو، جا مانده در قفس

بس بال و پر فشانده؛ جدا مانده، از نفس

وامانده در گلو؛ بغضی فشرده دارد و رویای دشت و کوه

تنها و نا امید؛ چنگی به قفل می‌زند؛ اما کو کلید!؟…” *

اگر “بی‌قراری، بی‌تابی و سر‌در‌گمی” را کنار “زخم تنهایی پیش رونده‌ی” انسان معاصر امروز بگذاریم؛ به “درد مشترکی” می‌رسیم که خراشنده‌ی ظرفیت ادراکی است. از این منظر می‌توان راوی آینه قدی صد ساله را نه شخصیتی متزلزل و سست، بلکه هویتی فرو افتاده و سرخورده از واقعیت کاهنده‌ی زمان، ارزیابی کرد.

اما این مهم برای “زبان حال مخاطب بودن”، کافی نیست. چرا که توشه‌ی ادبیات داستانی معاصر، پر از یافته‌های ارزشمند و کارآمد تجربی زبان است؛ که باید افزون بر “درد نوشتن” شود. البته دقایقی از این تجربه‌ی نوشتاری مخاطب را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهد و اثر، نبض و شریان قوی‌تری را به نمایش می‌گذارد. آنچه که مسلم هست؛ استعداد و شوریدگی قابل تامل ناهید شمس برای نوشتن است‎.‎

به گمان نگارنده، خالق “آیینه قدی صد ساله” بودن کافی است تا ناهید شمس همیشه در جایگاه نویسنده محترم، معتبر و شناخته شود. و اقبال وی در آن هست که چه بسا جای رشد و بالندگي بسیاری دارد. از آنجا که نمی‌خواهم مثل فالگیر قصه‌ی آینه قدی صد ساله حرف قابل فرار و نامشخص بنویسم‎؛ باید اضافه کنم:

در کنار حضور کمرنگ شخصیت‌های حاشیه‌ای؛ سرگشتگی و بهم ریختگی شخصیت اول روایت در تمام کار قابل تشخیص هست‎.‎

زبان و نگاه ناهید شمس در لحظه‌ی توصیف کارآمد می‌نماید:

“یه دختر بچه‌ی سه چهارساله، با چشمای پفکی و موهای وز وزی که مثِ سیم ظرفشویی بهم تنیده، می‌پره بیرون و می‌دوئه تو بغل مامانش و عر می‌زنه.”/نقل از “آینه قدی صد ساله”.

اما در واکاوی زبان نوشتار متن باید گفت؛ شکستن واژه‌ها و نحوه‌ی نگارش روایت، بیشتر برای “تسهیل نویسندگی” بکار رفته است تا “تسهیل خوانندگی”‎!

تقطیع کار اگر چه به شکل رفت و برگشت در فضاهای متفاوت، اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد، اما به گمان نگارنده به نوعی از ‏”انسجام” کلی کاسته است، و تا حدودی “خرد شدگی متن” را موجب شده است‎.‎

در كارنامه ناهید شمس ساخت فیلم های کوتاه داستانی و مستند مانند: فرهاد تاش، گمانه، خانم و آقای داوودی (منتخب جشنواره فیلم شهر)، با انگشت های دستم زندگی می کنم (برگزیده جشنواره فیلم پروین)، هانا و … ديده مي‌شود. همچنين فعاليت ايشان در حوزه ادبيات داستاني منجر به چاپ رمان آیینه قدی صد ساله در نشر افراز و مجموعه داستانی تخم پوچ از انتشارات روشنگران و پژوهش زنان شده است.

سنگینی کاهنده‌ی “شتاب زدگی در پرداخت موضوع” و “پرورش ناکافی آنات روایت” در آسیب‌شناسی این اثر بارز است؛ انگار قطعاتی برای نوشته شدن ‏در ذهن نویسنده جا مانده و نوشته نشده باشد. البته این مهم می‌تواند روش نگارشی یک نویسنده باشد، به شرط آنکه برای مخاطب آزار دهنده نباشد‎.‎

باید به کشش داستانی هم اشاره کنم که نویسنده‌ی آیینه قدی صد ساله باید روی آن تمرکز بیشتری در ادامه آفرینشگری‌اش داشته باشد؛ به گمان نگارنده اهمیت”جاذبه‌ی یک اثر هنری”، هم‌سان “پیام” اثر، مهم هست که اگر ناهید شمس به آن جدی‌تر نپردازد، پراندن مخاطب را می‌توان ‏بزرگترین نقطه آسیب‌پذیری روش نوشتاری‌اش دانست. علاوه بر “صیقل زبان” که نیاز به گذشت زمان و مدامت در نوشتن دارد؛ تمام سازه‌ها در خدمت ساختاری می‌تواند باشد که با تمهیدات داستانی نظیر تعلیق و تعمیم و … موجب تعقیب نفس‌گیر مخاطب شود‎.‎

در همین راستا فرازهایی از این اثر نظیر:

– آتش کشیدن چادر

– گیر افتادن در جاده

– دزدی که طلاها را زودتر برای فال‌بین قلابی پس می‌آورد… و‎ …‎

می‌توانستند با مهندسی دقیق‌تر و جابه‌جایی در مساحت متن؛ به میدان جاذبه کل اثر بیفزایند. پس ناهید شمس باید بنویسد، و باز بنویسد تا تجربه کند، و بداند انتظار زیادی از وی برای ادامه‌ی آن‌چه آغاز کرده و تکامل بینش و تکنیک نویسندگی‌اش می‌رود و به خاطر داشته باشد؛ اگر این اثر نتواند جای فاخری در ادبیات معاصر پیدا کند، اصلا قرار بر این نیست که نویسنده‌اش در حاشیه ‏بماند.

و حرف آخر این که؛ نگارنده‌ی این سطور، نوشتار آینه قدی صد ساله را “یک تجربه‌ی مهم” تلقی می‌کند که فرصت ارزیابی از طریق مخاطب را پیدا کرده و فراتر از حدود اولین تجربه و صرف اعلام حضور در ادبیات معاصر داستانی ایران است‎.‎

۱۷ شهریور ۱۳۹۷، شهر باران

* دفتر شعر همیشه برفی، شعر قناری، محمود طیاری