نوشته محمود طياری / نشر قطره
وقتي به مهسا گفتم: «بازي هنوز ادامه داره جا خورد.»
گفت: «يعني چي؟»
گفتم: «اگه اون بلوز اندازته.»
گفت: «اوه، خيلي.»
گفتم: «بخرش.»
و كيفِ پولم را جلوش گرفتم. سرخ شد و گفت: «نه.»
گفتم: «دوستش دارم.»
گفت: «منو، بلوزه رو، يا مانكنه رو؟»
گفتم: «تو رو، وقتي بلوزِ يه مانكن تَنِته!»