باور این روزهای زمستانی برایم سخت بود.
دلمان از مظنه بورس و بالا و پایین رفتن کالاها شور می زد.
دچار فرسایش روحی وجسمی می شدیم.
تن درستی، تنها چیزی بود که به یاد نداشتیم.
معتاد به دلشوره ونگرانی بودیم.
ایده های منفی، لکه هایی بودند بر صفحه ی ذهن که با احساس دلهره بزرگ تر می شدند.
نگرانی؛ زاییده ی انتظار بود
وایمان؛ زیستن در امید.
شکست؛ مادر ترس و سوء ظن و نفرت بود.
شهامت؛ می توانست تغییر ایجاد کند.
وتنها مهر و عشق؛ می توانست سعادت بخش زندگی باشد.
#بهناز_فاضلی
.
روح پاک در جسم آلوده آشیان نخواهد کرد
کاش جادوگری بودم با ایمان کور
تا درد مردمانم را حتی اگر شده
با سحر وطلسم درمان می کردم
تا روح پاکشان با عشق و مهر، سازش و مدارا و آرامش، قرین باشد.
شعر: بهناز فاضلی
نقاشی اثر: علیرضا طیاری
منبع:
ترانه: گروه Bomrani
شعر: صفحهی شخصی شاعره ی شهر باران بهناز فاضلی در اینستاگرام
نقاشی: علیرضا طیاری