نویسنده: هاروکی موراکامی
پريسا گندماني
این کتاب اولین بار در سال ۲۰۰۲ به ژاپنی و در سال ۲۰۰۵ به انگلیسی منتشر شد . “کافکا در کرانه” در فهرست ده کتاب برتر سال ۲۰۰۵ نیویورکر قرار گرفته است.
در خصوص این کتاب مصاحبهای با نویسنده آن شده که در مورد سبک خیالگونه و اسرارآمیز آن سوال می شود، که جواب آن خواندنی است :
“برای من رماننویسی مثل خواب دیدن است.نوشتن رمان به من اجازه میدهد که در بیداری و به عمد خواب ببینم. امروز می توانم به رویای دیروز ادامه دهم. کاری که معمولا کسی در زندگی روزمره نمی کند. همچنین راهی است برای فرو رفتن به عمق آگاهی من. پس هنگامی که آن را رویاوار ببینم خیالگونه نیست.”
زاویه دید فصل هاي این کتاب خواندنی سراسر معما با اتفاقات عجیب، اول شخص است و از زبان خود کافکا بیان می شود. او پسری ۱۵ ساله و کتابخوان است که از خانه فرار کرده است. پدرش مجسمه ساز بوده و مادر و خواهرش هنگامی که ۴ سال داشته از زندگی آنها بیرون رفتهاند . کافکا تامورا در کنار خویش یک شخصیت خیالی دارد، تحت عنوان پسر زاغی نام که شاید وجدان آن باشد. متن کتاب بسیار ساده و روان و سرشار از زیبایی و توصیفهای خواندنی است. اما اگر به همین مطالب ساده به اندازه کافی دقت نداشته باشیم، در نهایت انبوهی از سوال خواهیم داشت. کتاب “کافکا در کرانه” در واقع از سیر تحول درونی گرفته تا روشنفکریهای اوشیما، زندگی کردن سائهکی در خاطرات و آقای ناکاتا که در اثر حادثهای یکسری الهامات از دنیای دیگر را دریافت می کند، هیچ خاطره ای ندارد، در حال زندگی می کند و شخصیت پیچیده ای دارد. جایی ناکاتا در مورد خاطرات سوال میکند و در پاسخ میشنود: “خاطرات از درون گرمت میکند ،اما در عین حال دو پارهات می کند.” در بخشی از این کتاب جذاب می خوانیم: “می خواهم یاد من باشی، اگر تو یاد من باشی دیگر عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند. هر یک از ما چیزی را از دست میدهیم که برایمان عزیز است. فرصت های از دست رفته، امکانات از دست رفته، احساساتی که هرگز نمیتوانیم برشان گردانیم. این قسمت آن چیزی است که به آن می گویند زنده بودن. اما درون کله ما دست کم این جایی است که من تصور میکنم جای کمی است که این خاطرات را در آن بیانباریم. اتاقی با قفسههای نظیر کتابخانه و برای فهم کارکرد قلب مان باید مثل کتابخانه برایش فیش درست کنیم. باید چندی به چندی گردگیری کنیم. بگذاریم هوای تازه وارد شود و آب گلدانهای گل را عوض کنیم. به عبارتی دیگر، همیشه در کتابخانه عمومی خود به سر میبریم. در نهایت این کتاب یک رئالیسم جادویی و زمینه داستانی پیچیده است و از آیینهای سنتی ژاپن تا قدرت و زیبایی موسیقی به عنوان یک رسانه گویا یاد شده و نام رمان از یک صفحه ضبط شده که کافکا می یابد، می آید.
مترجم؛ مهدی غبرایی، انتشارات؛ نیلوفر.