Press "Enter" to skip to content

آن آتش…

0

مادربزرگم نظریه‌ی بسیار جالبی داشت. می‌گفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت‌ها را روشن کنیم. برای این‌کار، محتاجِ اکسیژن و شعله هستیم. در این مورد، به عنوان مثال، اکسیژن از نفسِ کسی می‌آید که دوستش داریم، شعله می‌تواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلاک یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریت‌ها را مشتعل می‌کند.
آدم باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله‌ور نگه می‌دارد. آن آتش، غذایِ روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتشِ درون را شعله‌ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش، نم بر می‌دارد و هیچ یک از چوب کبریت‌هایش هیچ‌وقت روشن نمی‌شود.

لورا اسکوئیل / مثل آب برای شکلات

نقاشی روی بوم پارچه‌یی ۱۰۰ در ۸۰ سانتیمتر، آکرولیک، لاینر و… تابستان ۱۳۹۹، اثر علیرضا طیاری.

 

اشتراک متن: پریسا گندمانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *