غروب میگوید؛
تشنهی سایهام.
و ماه؛
ستاره میخواهم.
چشمه بلورین
به جستجوی لبهاست
باد به جستجوی آه.
من تشنهی عطرم و خنده
تشنهی ترانهای نو
بی ماه و زنبق
بی عشق مرده.
تشنهی ترانهای در سپیدهدمان
که تنِ دورترین آبگیرها را
بلرزاند
موج برانگیزد و
امید بسازد.
سرشار از اندیشه
بیگانه با درد
بیگانه با وهم…
«فدریکو گارسیا لورکا»
برگردان: فواد نظیری
اشتراک: شیوا ماتک