Press "Enter" to skip to content

هنر سرناچی دست به سینه تاریخ نیست

0

الهام عیسی پور

در عرصه هنر رمان، آنچه ارزش و مرتبت بخشی یک اثر ادبی را بازمی‌تاباند و بر افق متعالی و انسجام بلاغی آن نظر می‌افکند، بی‌گمان تنها زمانی است که در عصر معاصر می‌توان به چشم واقعیتی به آن نگریست که این آثار در مقایسه با عظمت آثار سترگ پیشین، در مرتبه سفلی قرار نگرفته باشند و در فرایند آفرینش و در قلمروی غنی ایده‌پردازی و به‌کارگیری صناعات ادبی، نوگرایی را ارج نهاده باشندتا بتوانیم شالوده مستحکم گونه‌های ادبی را بر آن اعطا کنیم  چراکه هم‌زمان با اشکال ادبی‌تر، اشکال سطح پایین ادبی نیز پدیدار گشته و تکوین یافته‌اند که به هجو و تقلید تمسخر آمیز نزدیک  اند تا به جلال متون گذشته. بدین سبب بدون این پیش نیاز و رویکرد واقع‌بینانه به دنیای رمان، ارزیابی ارزش‌های آثار هنری ناممکن به نظر می‌رسد و ما را به ورطه نگرشی سوق می دهد، نگرشی که از عمق، دقت، وسعت و پویایی واقعیت معاصر برخوردار است اما به‌هیچ‌وجه به‌صورت عاملی به‌عنوان پیشینه معتبر نگریسته نمی‌شود و در وادی هنر و سنجش آن صرفاً در معرض ارزیابی‌های غیرمنصفانه دوره‌های گوناگون قرار می‌گیرد.

الهام عیسی پور

ارزنده‌ترین بزرگداشت را در پهنه ادبیات، لنین نثار کرد، آن هنگام که از آن هراسید و رمید و به قدرت اسرارآمیز و مسحورکننده آن اذعان آورد زیرا متهورانه دریافت که ادبیات، نیرویی خطیر و بالقوه خطرناک را در خود جای داده‌است. ‌نقطه ی تعیین‌کننده و حائز اهمیت در همین نکته نهفته است، ادبیات، ولو به شیوه‌های بی‌رحمانه و با تحریف معنای آن، همواره مورد تکریم و تعظیم بوده‌است. بدین سان ادبیات اصیل ، ویرانگر، تقسیم ناپذیر و عصیانگر است و به گفته ماریو بارگاس یوسا، ادبیات خوراک جان‌های ناخرسند و عاصی است.

با در نظر گرفتن پاره‌ای ملاحظات، درباره سایر گونه‌های ادبی درمی‌یابیم برخی آثار کماکان خصوصیات دیرینه ی خود را حفظ کرده‌اند و در شکل های از پیش تثبیت‌شده و موروثی خویش در قلمروی ادبیات و رمان همواره برای استیلای خود به نزاع پرداخته‌اند. چه‌بسا در دوران پر استیلای رمان نیز، شاهد بوده ایم که همواره  مملو از آثار تقلیدی تمسخرآمیز و بدل‌سازی های طنزآلود همه گونه‌های برتر ادبی بوده است.  بستری که پیشگامان رمان گسترانده‌اند برای چنین آثاری اعم از اثارارزشمند و اثار نازل  فراهم گشته و خصیصه شایان توجه این گونه‌های ادبی هم رو به رشد بوده است. البته پدیده رمان‌گونه سازی را نمی‌توان صرفاً ناشی از تأثیرات مستقیم و بی‌واسطه رمان دانست. حتی در مواقعی که می توان چنین تأثیراتی را دقیقاً نشان داد و به اثبات رساند، تأثیرات مزبور به طور تنگاتنگ با یک سری واقعیت‌های بیرونی درآمیخته‌اند  که هم ماهیت رمان و هم شرایط استیلای آن را در دوره‌های خاص تعیین می کنند.ازآنجاکه رمان یگانه گونه ادبی درحال رشد است، ضمن شکوفایی، واقعیت را نیز به شیوه‌های بنیادی‌تر ، بایسته‌تر ، ظریف‌تر و وسیع‌تر منعکس می‌کند . مفهوم فرآیند رشد را فقط از راه گونه‌ای می‌توان فهمید که خود درحال رشد است. باید در نظر داشت در هنر رمان، داستان علاوه بر این‌که محصول نارضایتی عمیق در برابر زندگی عینی و جاری است، خود نیز منشأ نارضایتی و رنج است چون هر خواننده‌ای که از طریق خوانش اثری فاخر، عظمت تاثیر آن را تجربه میکند و بااحساسی غنی و درکی عمیق نسبت به محدودیتها و کاستی های زندگی واقعی و جاری در مقایسه با زندگی ابداعی رمان نویس ، بسیار ناقص و معیوب است، به دنیای واقعی بازمیگردد. این ناآرامی و بی قراری که ادبیات غنی و توانا آتش آن را درون خواننده فروزان نگه میدارد، به نوبه ی خود و درشرایطی حاد میتواند به قیامی در برابر استبداد و سیطره ی نهادهای اجتماعی یا باورها و هنجارهای ریشه دارجامعه بدل شود.

 نویسندگان کهنه‌کار ادبی در هزارتوی دنیای ادبیات همواره بر کار و نبوغ آسایی خویش مسلط و واقف اند و همه ی  جنبه‌ها را برای جامع بودن گزینش آثار خود در نظر میگیرند. گزینش‌هایی از تنوع در زمینه رمان‌های سنتی و رئالیستی گرفته تا رمان روان‌شناختی و رمان نو و غیره همه این‌ها را دربر می گیرد. حال پرسش مطروحه این است آیا رمان‌نویسان معاصر، چشم‌اندازهای گسترده و تازه‌ای در جهان ادبیات به خواننده فراهم می‌نمایند و بر وسعت دید و نگرش او می‌افزایند ؟! و به افزایش فهم و درک و التذاذ ما یاری می‌رسانند. طی این دوره، رمان تا چه حد توانسته به آگاهی شعور ما از دنیای پیرامون‌مان تعالی ببخشد. چه تصویر روشنی از آینده بشر فراروی ما گذاشته‌است؟ رمان تا چه حد توانسته است ما را سرگرم کند و به ما لذت وافر ببخشد. آیا به دانش و معرفت ما از وضع و شرایط انسانی فعلی چیزی افزوده‌اند یا صرفاً سرگرم و دل‌مشغول و متعهد مان کرده‌اند تا ما از الگوهای تکراری زندگی روی برگردانیم و با علاقه و نشاط تازه‌تری به بشریت و دنیا نظر بیفکنیم. اهمیت این موضوع زمانی عیان می‌شودکه به خاطر می‌آوریم یکی از مهم‌ترین رسالت‌های رمان، افشای انواع مختلف عرف گرایی و برملا سازی همه مقوله‌های مبتذل و به غلط کلیشه شده در روابط انسانی است. عرف گرایی که سایه بر زندگی بشری انداخته‌است، بیش از هر چیز خود را در چهارچوب ساختاری قانون‌مند نشان می دهد . جایی که شبیه ایدئولوژی، ارتباط مقوله‌های مکانی و زمانی را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد، سالوس و فریب‌کاری همه ارتباطات انسانی را شکل می‌دهد. به عبارتی چون ایدئولوژی حاکم، کارکردهای “طبیعی” صحیح ماهیت بشری را به رسمیت نمی‌شناسد، این اعمال فقط به روش های مصنوعی و گستاخانه تحقق می‌یابند، همین امر، پای فریب‌کاری و دورویی را به کل زندگی انسان باز می کند تمامی اشکال ایدئولوژیک یعنی رسوم متداول، ریاکارانه و کاذب می شوند درحالی‌که زندگی واقعی که فرامین ایدئولوژیک از آن  دریغ شده‌است ، مستهجن و ددمنشانه می‌شود.

تاریخ ادبیات در معنای  کلی، تاریخ ارزش‌هاست نه وقایع، تاریخ هنر همیشه حاضر است و همیشه به مجادله طلبیده می شود. تاریخ بشریت شاید خود را تکرار کنند، اما تاریخ هنر تکرار را برنمی‌تابد. هنر به وجود نیامده است تا مانند آینه‌ای تمام قد همه فرازونشیب‌ها و دگرگونی‌های پرتکرار تاریخ را انعکاس دهد.

“هنر سرناچی دست به سینه تاریخ نیست”❎

 هنر به وجود آمده‌است تا تاریخ خود را خلق کند اگرنه، تاریخ پرتکرار آن، به‌خودی‌خود واجد هیچ ارزشی نیست و نخواهد بود. تنها چیزی که بخت ماندگار شدن دارد، تاریخ هنر آن است.

بی‌گمان با امکان نگریستن بر توالی رمان‌های نگاشته شده در طول زمان به‌عنوان تاریخ رمان درمی‌یابیم تنها فرض وجود یک ارزش زیباشناسانه عینی و منحصربه‌فرد است که به تکامل تاریخی هنر معنا می‌بخشد.

درحال حاضر در مبحث هنر رمان و نوآوری کمتر رمان‌نویسی بوده است که در مقام یک بنیان‌گذار در مکتب هنری رمان پا  به عرصه وجود گذاشته است البته با کمی اغماض در حوزه ی نسیان بخشی بر ارزشهای اثار هنری ادبی فعلی مطرح کردن چنین نگرشی معقول می نماید.

کاوش در دنیای رمان و مطالعه ی اثاربی بدیل ، بیشک امری مهم به ذهن بشر متبادر صادر میکند  اینکه رسالتی چنین فراگیر،جدی و حساس برای نهاد ادمی درنظرگرفته شده است  و آن(رمان) را به عنوان پایه ایی تاملی در ماهیت انسان …

این تنها رهیافتی است که از طریق آن می توان ارزش زیباشناسانه یک رمان را نمایان ساخت یعنی جنبه‌های تاکنون دیده نشده وجود که این رمان‌ها بخصوص توانستند آن‌ها را مکشوف سازند، بداعت شکل نوظهوری که به خود گرفته‌اند قابل ارج‌گذاری است .

تاریخ و ادبیات، حقیقت و دروغ، واقعیت و افسانه آن‌چنان در این متون به هم درآمیخته‌اند که بازشناختن آن‌ها از هم اغلب ناممکن است مرز باریک میان این دو اغلب محو می‌شود به گونه‌ای که هر دو دنیا می تواند تاروپود مکمل یک  کل باشد که هرچه مبهم‌تر، فریبنده تر است زیرا چنین می‌نماید که در آن محتمل و ناممکن از یک گوهر اند.

پدیده‌هایی نخاله هایی تحت عنوان رمان نویس در جامعه ادبیات در حال حاضر نسیانی بدان بخشیده که در کنار بی ارزش‌ها ارزش‌هایی هم نادیده انگاشته شده است .این بی‌عدالتی گریزناپذیر آدمی را به ژرفای اندوه رهنمون می‌سازد و در شکل والای مبهم آن سور چرانی های مفرط ادواری را شاهدیم نه آمیزه‌ای نوین از زبان مبدعانه و تخیل که می‌بایست در پرتوی یکدیگر وضوح یابند .

این کاستی تردیدناپذیر راناظریم، بیشترین حد تباهی و کمترین حد زایش ،ثمره غفلت در این وادی غنی و کران گشوده است .

درست در جهت خلاف مسیری که خالقان شاهکارهای ادبی پیموده بوده اند و اعتباری تام و تمام به ارزش‌های قلمروی هنری رمان بخشیده‌ و قطعاً در برابر رگبار معمول پوزخند های متفکرانه ایستادگی کرده اند چراکه نبوغ و اقتدار بلاغی و سبک منحصربه‌فرد ادیبانه  را همواره برافراشته اند و بر دالان های پرپیچ و خم ادبیات جهانی  پابرجا مانده‌اند و چرخ‌دنده‌های هنر را به گردش درآورده‌اند و تعالی نوین و  پرشورترین لذت‌ها را به مخاطبان ارزانی داشته‌اند .از تأویل در همین امر این امکان را می‌یابیم که ایا حقیقتا  به تعالی یا هیجان لذت‌بخش روح دست یافته‌ایم، این تعالی روح همان چیزی است که آن را به رسمیت شناخته‌ایم.

پس اگر اثر هنری از یک فرد و بی‌همتایی او نشأت می گیرد منطقی است که این موجود بی‌همتا رمان‌نویس مالک تمام حقوق آن چیزی باشد که انحصاراً از وی ساطع می شود .

در هنررمان یک اثر هنری را بر اساس تاثیری که ایجاد میکند و وسعت بخشیدن معنای زندگانی را برایمان می گستراند ، معیاربرآورد نقادانه ی اثر فاخر و ارزشمند است و بر اساس نتیجه یی که تولید میکند و برفهم همگانی صحه می گذارد در درک و بازنگری ها از زندگی و جهان هستی بسیار حائز اهمیت است.

 بیشتر رمان‌هایی که در این دوره پا به عرصه وجود گذارده‌اند بیرون از تاریخ رمان قرار دارند اعترافات، زندگی‌نامه‌ها، تصفیه حساب‌ها، انتقادها، خود گزارشی و بی‌ملاحظه گیها ، بحث و جدل‌های سیاسی و مرگ بی سیرتی ها جملگی در قالب رمان این‌ها چیز تازه‌ای نمی‌گویند. هیچ پروژه زیباشناسانه در خود جای نداده‌اند و به طرز وحشتناکی از نبوغ خالی گشته اند و هیچ تغییری در ادراک مان درباره هستی به وجود نیاورده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *