🖋عبارت مشهور و رایجی است که میگوید: مراقب افکارت باش چون منجر به رفتارت میگردد، مراقب رفتارت باش، چون برایت عادت میگردد، مراقب عادت هایت باش چون تبدید به شخصیت ات میشود و مراقب شخصیت ات باش، چون مسیر سرنوشتت را رقم خواهد زد. پس مسیر سرنوشت اینگونه خواهد بود:
Posts published in “يادداشت”
یادداشتی در باب سبک زندگی رشتی
📜 یادداشتی به مناسبت روز پزشک
📜 یادداشتی پیرامون مرگ، فساد، تورم و تجزیه
✍️ مجتبی لشکربلوکی
?یادداشتی به بهانه فوت توله یوزپلنگان ایران
?در چند سال اخیر، چندین بار شانس این را داشته ام که از نزدیک شاهد اجراهای خیابانی گروه " گس" باشم. استمرار خستگی ناپذیر حضور این گروه دونفره، در بازار، پیاده روها، فروشگاه ها و کافه های رشت، در پنج سالی که از تشکیل شان میگذرد، به ویژه حضور ایشان در بسیاری از تولدهای سورپرایزی و حتی در ایام کرونایی که در کوچه ها و زیر پنجره خانه ها برای ایشان مینواختند و میخواندند، عاملی شد که تا آنها را بتوان از شناخته شده ترین هنرمندان رشتی معاصر نزد عموم مردم دانست. شهرتی که به لطف دوربین های موبایل تماشاگران و انتشار گسترده فیلمهای اجراهایشان در فضای مجازی، فراگیرتر هم شد.
?یادداشتی به بهانه قتل فجیع زن هفده ساله توسط همسرش
?یادداشتی پیرامون قتل فجیع زن هفده ساله توسط همسرش
?"شوپنهاور" معتقد بود که تفاوت فرهنگ غرب با فرهنگ شرق در گرایش اولی به "زندگی" و دومی به "انکار خواست زندگی" است و این که انسان با رهایی از هراس نابودی و تنش حاصل از خواست یا انکار خواست زندگی است که به آرامش می رسد. "نیچه" تحت تاثیر آرای شوپنهاور و خواست زندگی، نظریه خود را درباره خواست "قدرت" و "اَبَرانسان" ارائه کرد ولی از آن بخش از آرای شوپنهاور که انکار خواست زندگی و مرگ اندیشی شرق را ستایش میکرد، رویگردان بود و آرزو داشت کاری کند که مردمان صدها بار بیشتر به زندگی بیاندیشند و این میسر نمیشود مگر به یافتن معنایی برای زندگی ..... "کسی که چرایی زندگی را یافته، با هر چگونه ای خواهد ساخت" دنیای سرشار از تکنولوژی جدید با مدیریت مردن، اندیشه اصیل در باره مرگ را بیهوده ساخته است. این بیهودگی به بیهودگی زندگی در عصر مدرن منجر میشود.
?هوشنگ ابتهاج در گفتگویی میگوید من نمیدانم چرا من از هرکی خوشم می آید، او بازنده است. بعد فهمیدم ایراد از خودم است. این من هستم که همیشه طرف بازنده را میگیرم.
یونس قیصیزاده
بوشوگ، اسم سگ ولگردی بود در کارتون لوک خوش شانس.
?زندگی چیزی جز خلق لحظات ناب از لذتهای عمیق عاطفی نیست و ناب ترین این لحظات، در پرتو عشقی بدست می آید که معنای خود را در دوام و استحکام زندگی مشترک یافته است.
این روزها، اضطراب از آینده ای مبهم، استیصال انتخاب در دوراهی های زندگی و استرس تصمیم ماندن و رفتن، مادرانی نگران و پدرانی مستاصل، خانواده هایی پریشان و جامعه ای از هم گسیخته برجای گذاشته که از خلق لحظات ناب عاطفی در زندگی خود درمانده اند و بیم زوالِ توانِ تاب آوری شان می رود.
?فردریک نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی در آخرین کتاب خود «آنک انسان» در پاسخ به سوال «چگونه شخص چیزی میشود که هست؟» میگوید: «تمامی تعصبات از رودهها سرچشمه میگیرند»
تلاشهای آزادی خواهانهی چهرههای ملی میهنی یک سرزمین، همواره تاریخساز و ماندگار است و مبین غرور ملی.
ستارگانی همچون "باقرخان" و "ستارخان" و "میرزاکوچک جنگلی" که در دفاع از خاک و داشتههای ایران و ایرانی؛ جان فدای مردم کردند.
در این گذار؛ ادبیات متعهد و ابزارهای فرهنگی در تبیین افتخارات ملی؛ کارآمد و پیشبرنده است.
و از خوش روزگار در آن زمان که پیوندی فاخر میان "تاریخ" و "هنر" حادث شود و "دلآوران" زمانه در آفرینههای "هنرمردان" بزرگ، باز آفرینی شوند؛ اسطورههای زمان؛ بر فرهنگ ملی "جاویدان" میشوند.
و اکنون:?رشد شعور فردی و اجتماعی نیاز به برنامه ریزی هدفمند و آینده نگری همه جانبه آموزشی، فرهنگی و اخلاقی دارد و وقتی برنامه ای در این راستا وجود نداشته باشد، زمینه برای تکثیر، سرایت، رشد و بلوغ بیشعوری فراهم گشته و هنگامی که به مرحله بلوغ کامل بیشعوری روانی، جسمی، رفتاری، اخلاقی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی و نهایتا به حماقت عمومی و جمعی برسیم، دیگر راه گریز نداریم. چرا که در این مرحله، از سطح نرم افزاری و رفتاری ساده، به عمق حماقت و بیشعوری سخت افزاری و بخش ژنتیکی آن نزول کرده ایم، که به واقع دوران بلوغ بیشعوری محسوب میگردد و از قدرت تاثیر و توان تکثیر بالاتری نیز برخوردار است.
ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻔﺘﺎﺩ ٬ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ !!!
?جلب نظر و جذب جفت ِ مناسب، بنیان انتخاب جنسی
?در جایگاه یک درمانگر علاقه مند به عوامل مختلف تاثیر گذار بر شخصیت و رفتار، مدت هاست که در میان عوامل متعددی که فکر میکنم در طیف عناصر موثر بر رفتار مراجعین ام موثر است، یک سوال جدید را هم گنجانده ام و آن این است که آیا حیوان خانگی دارید؟
۲۱ سپتامبر (۳۱ شهریور)
? بنظرم وقت آن رسیده است که بتدریج در مورد بررسی چراییِ سطح گستردگی بالای ابتلا و مرگ ناشی از کرونا در ایران، از نگاه خطی علت یابی مقصرانه ( یعنی صرفن بحث واکسیناسیون، که البته از مهمترین عوامل است ) دست کشید و از منظر شبکه ای و چند عاملی به این مسئله توجه داشت تا بتوانیم در روزهای آینده و در آستانه و میانه فصل سرد سال که در پیش رو داریم، دچار غافلگیری بزرگ دیگری نشویم.
بسیاری کتابها را فقط از روی شکل و بو، و به اصطلاح «وجنات» آنها باید فهمید که خواندنی نیستند. خیلیها به جای آنکه مجذوب یک کتاب باشند، مرعوب اهمیت کلاسیک یا شهرت افواهی آناند، و با آنکه به ذائقه خود آن را ناگوار مییابند، گرفتار رودربایستی و ریای علمی –هنری یا اسنوبیسم میشوند، و بدون هیچ حظ روحی یا بهره علمی کتاب نامطبوع نامأکول را به زور فرو میدهند. فقط برای آنکه آن را خوانده باشند. برای هر کتاب علاوه بر پیشینه علمی و ادبی مناسب، سن مناسب، وقت مناسب، حال مناسب، خواننده مناسب هم وجود دارد. کتابی که با زور خوانده شود، هضم نشده و جذب نشده دفع میگردد. در زمانه یی که فراغت دیریاب و دشواریاب است و کتاب اعم از قدیم و جدید از کلاسیک تا مدرن، اینهمه فراوان است و از سر و کول ما بالا میرود، چرا باید به زور کتاب خواند؟
سالها بعد قهرمان فیلم کسی نیست که شهری را از دست هیولای غول پیکر نجات دهد به تنهایی از عجیب ترین زندان ها فرار کند و یا یک تنه ارتشی را حریف باشد...
پشتتان به زیباییتان گرم است. برای شبهای سخت پاییز روی موهای بلند خودتان حساب کردهاید. خوب میدانید سیاهی در هیبت شما ترجمهی دیگری پیدا میکند. اصلا این شمایید که تعیین میکنید، که من هر شب با چه آهنگی، سرِ فردایم را گوش تا گوش ببرّم. انتخاب زبری یا نرمی پوست غم، یا طیف رنگی دلتنگی با شماست. کافی است فقط کمی نور اتاقتان را کم کنید، تا ببینید چگونه خوانندههای زنده یا مرده، با بهترین ترانههایشان قربان صدقهی شما میروند. روزی که شما با لبهای سرختان از آبی بودن عشق حرف زدید روز جهانی شعر شد. شمایید که ترس و عشق و درد و امید و بغض و مرگ را زنده نگه میدارید.
? ? تاثیر کلاس ششم در سرنوشت یک ملت❗️
هر تکّه از تهران گویی شخصیتی شبه انسانی دارد. انگار بیست و چند زن و مرد کنار هم یک چیدمان انسانی ساختهاند که نامش تهران است. از آن بالا نیاوران یک مرد ثروتمند کراواتی است، کت و شلوار فرانسوی بر تنش سفارشی دوخته شده روی مبل چرمی لم داده، پشت سرش حرفها زیاد است ولی او با پول دهانها را میبندد. سعادتآباد تازه به دوران رسیده است، تلاش زیادی کرده تا گران بخرد و بپوشد ولی از راه رفتنش پیداست اصالت ندارد. چشمهایش دو دو میزند، نگران انتقام کسی است که هیچ کس نمیداند کیست جز خودش. ولنجک زن ماتیک زده یی است که پالتو پوست تنش است، دو معشوق دارد، او پا روی پا انداخته با کفش فندی و سیگار مارلبرو گُلد از پنجره پنتهاوسش به نقطه یی نا معلوم نگاه میکند. شوش مرد معتادی است که متجاهر مینامندش. افسریه مرد میانسالِ دو شغله است، آریاشهر زن کارمندی است که تاب زندگی خسته کننده متاهلی را نداشته و روی پای خودش ایستاده، تهرانپارس مرد متوسط وا مانده یی است که صورتش هنوز با سیلی سرخ است، شهرک غرب کارخانهدار و سیاستمدار است، از سرتاپای او دروغ و چپاول می بارد، بیتفاوت به فقر خزنده یی است که سرش از خزانه پیداست روی راک چِیرش کنیاک مینوشد. یافتآباد پیک موتوری است، گیشا دختر رویا پرداز تهران است، امیرآباد پسر لیسانسی است که به حشیش پناه برده، خیابان ولیعصر از میدان ولیعصر تا راه آهن بیوه تنهاست، از میدان ونک تا تجریش پا اندازِ شبهای تهران، منیریه زنِ هنوز عاشقی است که خوشنویسی میکند، مجیدیه پسر فیلسوف مسلک یه لا قبا، میدان هفت تیر مرد تنهای شب است و اکباتان پسر گیتار به دوشی است که کنار ایستگاههای مترو پینک فلوید مینوازد. میرداماد دلال بورس است. فرمانیه پدرسالارِ ثروتمندی که فرزندانش را منتظر تقسیم ارث گذاشته، چیتگر زنی است که چایش همیشه یخ میکند، لب نزده. یوسف آباد هم مردی است که همیشه روی مبل میخوابد. حکیمیه سرهنگ پاسداری است نگرانِ دختر نوجوانش. کهریزک پیرمردی است که فراموشی دارد. ستّارخان زن تنهایی است که تا دیر وقت حافظ میخواند. تقاطع گاندی و جردن بوسه تابستانیِ شاهرخ و سمیه است که جاودانه شده. آه از دَروس زن زیبای پیانیستی که سمفونی شماره نُه بتهوون مینوازد موهایش غرق عطرِ آمواژ آنِر....
✍️یادداشتی به بهانه کشته شدن "بابک خرمدین"، کارگردان سینما، بدست پدر
متاسفانه همین حالا که باشادمانی بسیار متن زیر را مینوشتم با خبر شدم در یکی از روستاهای اطراف در بحبوحه امتحانات گوشی مشترک ۳ خواهر و برادر از دست رفته و حالا اینها ناچارند حضوری امتحان بدهند !
دلتنگی، موجود عجیبیست. حسود، شکننده و حساس است. دلتنگی، شخصیت مخصوصِ خودش را دارد و اگر نتوانیم آن را به درستی مهار کنیم و نتوانیم ذاتش را ببینیم و بپذیریم، میتواند در رابطهمان نوسان ایجاد کند.
? به بهانه اخبار زیاد شدن آمار خودکشی در کشور؛
من جامعه شناسم و نه معلم و سخنران در حوزه انگیزش و توصیه و نصیحت.بااین حال، حال بد امروز جامعه به من می گوید از خطاب قرار دادن مردم جامعه ات نترس و اگر سخنی را نیکو می دانی به آنها بگو.
✍از جمله تعاریفی که برای انسان ذکر شده این است که انسان موجودی ابزارساز است. انسان خردمند توانسته است متناسب با اهدافش ابزارهایی بسازد و آن ابزارها را در جهت تسهیل و تسریع کارهایش به کار بگیرد. همین ویژگی منحصر به فرد انسان، به او امکان داده است تا علیرغم توانایی جسمانی نسبتاً محدودش نسبت به دیگر آفریدهها، قابلیت های منحصر به فردی داشته باشد.
بقا و خوشبختی ِ بشر، در گرو زندگی ِجمعی است، و زندگی ِ جمعی بدون «همذاتپنداری»، اردوگاهِ مرگ ِجمعی و تدریجی است.
در رثای آن یار شیرین دیرین دیرین
?امروز چیز عجیبی دیدم. زنی وارد فروشگاه شد؛ با دست به جنسی در قفسهای اشاره کرد. فروشنده پایین آوردش، گذاشتش روی پیشخوان. زن، جنس را برانداز کرد، سری تکان داد، کارت بانکیاش را از کیف بیرون آورد و به دست فروشنده داد. فروشنده کارت را روی کارتخوان کشید و عددی را وارد کرد، دستگاه رمزخوان را جلوی زن گذاشت، او عدد را وارد کرد، صدای چاپ کاغذ آمد، همزمان فروشنده کالا را در پاکتی گذاشت و به دست زن داد، و لحظهای بعد زن رفته بود پی کار خودش و فروشنده رفته بود پی کار خودش. در تمام این فرایند، کلمهای - حتی همان صداهای نامفهوم تعارفآلودِ آشنا در زمان خرید - از دهان هیچکدامشان درنیامد!
"Benjamin Button's Hypnotherapy"
????در یونان باستان دو ژانر نمایشی وجود داشت: کمدی ها با پایانی خوش و تراژدی ها با پایانی غم انگیز
✍️ دکتر مجتبی لشکر بلوکی
یک دانشمند عصبپژوه در دانشگاه مکمستر آزمایشی انجام داد. سرِ دو دسته (افراد قدرتمند و افراد نهچندان قدرتمند) را زیر دستگاه تحریک مغناطیسی مغز قرار داد. نتیجه جالب بود. او دریافت قدرت در افرادی که احساس قدرت می کنند فرآیند عصبی خاصی بهنام بازتاب را مختل میکند. چیزی که مبنای فهم و درک دیگران است و این باعث می شود که قدرتمندان در دیدنِ مسائل از نگاه دیگران ناتوان میشوند. یکی از دانشمندان این مساله را «پارادوکس قدرت» نام گذاری کرده: ما به خاطر یک سری توانمندی ها، قدرتمند می شویم اما زمانی که قدرتمند می شویم بخشی از تواناییهایی خود را از دست میدهیم.
حواس، دریچه درک ما از هستی اند و تجربه شنیداری، اولین تجربه درک ما از هستی در لحظه تولد است. حواسی که در هنگام ورود به هستی و از لحظه تولد، یکی یکی شکل گرفتند، در پایان این مسیر نیز به تدریج و به نوبت خاموش می شوند. سنتی ترین شکل مرگ، پایان گرفتن انرژی حیات در انتهای مسیر طبیعی زندگی است و این را "نزع" مینامند. نزع برآمده از کلمه نزاع و به مفهوم جنگ بین تمایل به زندگی و شوق مرگ است.
⚛ بنفش...مثل... دولت بنفش ? بنفش... مثل...روغن بنفشه ☂ بنفش ...مثل...هوای بنفش
الهام عیسی پور
در عرصه هنر رمان، آنچه ارزش و مرتبت بخشی یک اثر ادبی را بازمیتاباند و بر افق متعالی و انسجام بلاغی آن نظر میافکند، بیگمان تنها زمانی است که در عصر معاصر میتوان به چشم واقعیتی به آن نگریست که این آثار در مقایسه با عظمت آثار سترگ پیشین، در مرتبه سفلی قرار نگرفته باشند و در فرایند آفرینش و در قلمروی غنی ایدهپردازی و بهکارگیری صناعات ادبی، نوگرایی را ارج نهاده باشندتا بتوانیم شالوده مستحکم گونههای ادبی را بر آن اعطا کنیم چراکه همزمان با اشکال ادبیتر، اشکال سطح پایین ادبی نیز پدیدار گشته و تکوین یافتهاند که به هجو و تقلید تمسخر آمیز نزدیک اند تا به جلال متون گذشته. بدین سبب بدون این پیش نیاز و رویکرد واقعبینانه به دنیای رمان، ارزیابی ارزشهای آثار هنری ناممکن به نظر میرسد و ما را به ورطه نگرشی سوق می دهد، نگرشی که از عمق، دقت، وسعت و پویایی واقعیت معاصر برخوردار است اما بههیچوجه بهصورت عاملی بهعنوان پیشینه معتبر نگریسته نمیشود و در وادی هنر و سنجش آن صرفاً در معرض ارزیابیهای غیرمنصفانه دورههای گوناگون قرار میگیرد.
?خانواده ، اصول اخلاقی عمده خود را مدیون اخلاقی و انسانی زیستن کهنسالان خود است. مدیون مادربزرگ ها و پدربزرگ ها
صفاتی چون مهر و محبت، صفا و صمیمیت و مهارت هایی چون عشق ورزیدن و همدلی، نمیتواند صرفا" مهارت ناشی از رفتار آموخته شده باشد، بلکه قطعا" برآمده از عمیق ترین لایه های ذهن ناخودآگاه و حاصل تکرار و تحکیم آموزه های چند نسل است.
آیندهی هر سرزمینی بدان بسته است که در دستِ کودکانش است.
اکبر عالمی برای ثبت تاریخ و ساخت مستندی از فعالیت های پزشکان و پرستاران در مقابله با کرونا، به میدان آمد که شوربختانه خود، به کرونا مبتلا شد و درگذشت. عالمی آمده بود تا از روایت جنگ کادر درمان در مقابل کرونا فیلم های مستندی تهیه کند تا سر فرصت، روایت فتح را بسازد که چون آوینی شهید روایت شد. عالمی قدردان…
[ عشق آب حیاتست . . . ]
به نظر من هر صدایی مزه ای دارد، مثلاً صدای لئونارد کوهن طعم قهوه تلخ دارد، آرتا فرانکلین، یا ام کلثوم البکتاجی، صداهاشان مزه کاکائو داغ است! برای من، صدای آقای شجریان، مزه شراب حلال را دارد، چنان مزه ای دارد برای ما که باران می زنیم و مست می شویم, صدای ایشان گواراست، آدمی را حالی به حالی می کند، صدایی…
نگاهی به فیلم کشتزارهای سفید ساختهی محمد رسول اف
//// علیرضا طیاری
خیلی ساده میان درست میشینن همونجایی که باید؛ دقیق وسط قلبت. و آرام و ممتد در تو ریشه میکنند، با هر نفس! با هر نگاه! یه دفعه چشم باز میکنی و میبینی شدن جزئی از وجودت. و قصه درست از اون جا شروع میشه که عادت میکنی به حضور پررنگ دائمشون که، کمکم کمرنگ بببنیشون و خیالت راحته که همیشگی هستن. تلگرامت…
"ف"...مثل فردوسی ..."دریغ است ایران که ویران شود" "ف" ...مثل فارسی..."فارسی شکر است" "ف".... مثل فوتبال..."ایران نمیخواد حذف بشه" "ف".... مثل فرزند..."عشق" "ف"... مثل فردای ایران..."امید"
/////////دکتر حمید اخوین
آینده سیاسی جهان با اندیشه های فراماسونها شکل میگیرد و آینده علمی جهان در ذهن خیال پردازانی چون نویسندگان و کارگردانان داستانهای علمی تخیلی.. امروزه تخیلات کتاب های ژول ورنی را باید در فیلمهای علمی-تخیلی سینما جستجو کرد. فیلم شیوع ( Contagion)، محصول سال ۲۰۱۱ به کارگردانی “استیون سودربرگ” یکی از این فیلمهاست که این روزها با شیوع بیماری کرونا رنگ وافعیت به خود گرفته…
اگر خلاقیت به معنی نوآوری است پس چرا پیکاسو کپی کرد و همه می گویند که او خلاق ترین بود؟ وقتی در اوایل قرن بیستم پیکاسو کوبیسم را با صورت های عجیب و غریبش با «دوشیزگان اوینیون» در جهان معرفی کرد، عده ای این شیوه از نمایش چهره ی انسان عجیب و نامانوس و برخی آن را نوآورانه، خلاقانه و محسور کننده…
افتتاح تماشاخانهي «هامون» در مرداد 96 اتفاق مهمي بود که توانست خانوادهي بزرگ تئاتر شهر رشت و استان گيلان را خوشحال کند. حضور «حسن معجوني» از هنرمندان تئاتري شُهره که با استقبال هنرمندان و شخصيتهاي بنام منطقه؛ همچون «فرهاد مهندسپور»، «محمد رضاييراد»، «امير غفارمنش»، «فرامرز طالبي»، «رضا بهبودي»، «محمد عاقبتي»، «امير پوريا» و «انوش نصر» از بازيگران باسابقه تئاتر، سينما و تلويزيون…
گردنکشیهای دلار، زیبایی پاییز را مغلوب نمیکند. یخچالها خالی است؛ قیمتها وحشی شدهاند؛ سفرهها هر روز کوچکتر میشود؛ پدران، شرمنده و خسته به خانه میآیند؛ مادران گهوارۀ زندگی را موزون نمیجنبانند؛ خبرها دلهرهآورند؛ اما… اما هوای پاییز هنوز عاشقنواز است؛ هنوز هر نفس که در پاییز میکشی، جامی از شراب یاد در سینۀ خاطرات میریزد. مرد جوان باشی یا زن پیر،…