Press "Enter" to skip to content

“هنر کتاب نخواندن”

0

بسیاری کتابها را فقط از روی شکل و بو، و به اصطلاح «وجنات» آنها باید فهمید که خواندنی نیستند. خیلی‌ها به جای آنکه مجذوب یک کتاب باشند، مرعوب اهمیت کلاسیک یا شهرت افواهی آن‌اند، و با آنکه به ذائقه خود آن را ناگوار می‌یابند، گرفتار رودربایستی و ریای علمی –هنری یا اسنوبیسم می‌شوند، و بدون هیچ حظ روحی یا بهره علمی کتاب نامطبوع نامأکول را به زور فرو می‌دهند. فقط برای آنکه آن را خوانده باشند. برای هر کتاب علاوه بر پیشینه علمی و ادبی مناسب، سن مناسب، وقت مناسب، حال مناسب، خواننده مناسب هم وجود دارد. کتابی که با زور خوانده شود، هضم نشده و جذب نشده دفع می‌گردد. در زمانه‌ یی که فراغت دیریاب و دشواریاب است و کتاب اعم از قدیم و جدید از کلاسیک تا مدرن، این‌همه فراوان است و از سر و کول ما بالا می‌رود، چرا باید به زور کتاب خواند؟

یکی از دوستان نگارنده، در عالم کتابخوانی دو حسنه دارد. یکی از یکی بهتر. نخست اینکه پا به پای انتشارات جدید پیش نمی‌رود، و هیچ الزامی برای امروزین بودن مطبوعاتی افراطی نشان نمی‌دهد. و بر‌ آن نیست که جدیدترین کتاب‌ها لزوماً بهترین کتابها هستند. دوم اینکه آزمون خوبی برای تشخیص کتاب خوب یا بد از نظر خودش دارد. می‌گوید وقتی که کتابی را برای خواندن به دست می‌گیرم، یک آمادگی باطنی دارم برای آنکه هرلحظه این کتاب را، اگر ناخوانا و نامأکول از آب درآمد، به گوشه‌ یی پرت کنم. این دیگر بستگی به هنر آن کتاب دارد که اگر چیزی بارش هست و جاذبه‌ای دارد مانع از این کار شود و همچنان در دست من باقی بماند!

گروهی تصور می‌کنند هرچه بیشتر کتاب بخوانند، بهتر است، یعنی دانشمندتر می‌شوند. در پاسخ به این غلط مشهور باید گفت مهم این است که هرچه بهتر هم کتاب خوانده شود، و کتاب‌های هرچه بهتر، نه هرچه بیشتر. خیلی‌ها با پرخوانی فقط «امتلاء حافظه» و «سوءهاضمه فکری» پیدا می‌کنند. دانشمندترین آدم‌ها، پرخوان‌ترین آدم‌ها نیستند، و پرخوان‌ترین آنها هم دانشمندترین آدمها نیستند. پرخوانی اگر هم برای دانشمند (تر) شدن لازم باشد، کافی نیست. هزار نکته باریکتر از مو اینجاست. البته کتابخوان‌های پرخوان غالباً از روی فضل و فروتنی، به این کار روی می‌آورند، و نیز به خاطر حظ روحی که از خواندن می‌برند و اعجاب و استحسانی که نسبت به کتاب دارند.

کتابخوانان به طور کلی به دو دسته عمده تقسیم می‌شوند:
۱) ژرفارو ۲)پهنارو.
ژرفاروها به کم و گزیده خواندن علاقه دارند و وحدت‌گرا هستند. پهناروها به بیشتر و گسترده‌تر خواندن و شیوه دایرةالمعارفی علاقه دارند و کثرت‌گرا هستند. و هرکدام از این دو گروه دلایل عدیده‌ یی در دفاع از سیره خود دارند. نگارنده این سطور به امر بین‌الامرین عقیده دارد، و بر آن است که بهتر است هر کتابخوانی، با هر تخصصی که دارد، تا ۳۰ سالگی پهنارو باشد، و هرچه به دستش می‌رسد و برایش دندانگیر است به ویژه ادبیات بخواند، ولی از آن پس برمبنای تجربه مطالعاتی که تا آن زمان می‌اندوزد، ژرفارو شود.

عده بسیار معدودی از کتاب‌ها هستند که به بارها خواندن و آهسته خواندن و تأمل و تعمق می‌ارزند. بسیاری کتاب‌ها فقط به درد ورق زدن –که خود به کند و تند تقسیم می‌شود- می‌خورند. بعضی از کتاب‌ها را باید گزیده‌خوانی کرد (معمولاً آثار غیرادبی را، چرا که غالب آثار ادبی کلیت همبسته و یکپارچه‌ای دارند) و بخش‌ها یا فصل‌هایی را که به علاقه یا تخصص یا گمشده تحقیقی ما مربوط می‌شود خواند. کتابخوان چابک و حرفه‌ای کسی است که به جای خواندن کلمات، سطور را می‌خواند. شاید بتوان گفت در هر نگاه یا حرکت چشم نیم‌سطر را. وگرنه فرقش با غلط‌گیر و نمونه‌خوان چاپخانه چیست؟

اگر نویسنده‌ یی گرفتار اطناب ممل و دراز نفسی بی‌حاصل باشد آیا باید خواننده برده‌وار، رشته‌ای بر گردن خود بیندازد و به دنبال او رهسپار شود؟ -هرگز. چنین کتابهایی را باید جسته جسته یا بریده بریده خواند. چرا که بهتر است از ورطه اطناب ممل، خود را به ساحل ایجاز، حتی ایجاز مخل، بکشانیم. همانطور که سزای گرانفروش نخریدن است، سزای درازنویس هم نخواندن- و با یک درجه تخفیف، بریده بریده خواندن- است.

” استاد بهاءالدین خرّمشاهی “

اشتراک: بابک فرزندی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *