Press "Enter" to skip to content

ما همانی هستیم که میخوریم

0

?فردریک نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی در آخرین کتاب خود «آنک انسان» در پاسخ به سوال «چگونه شخص چیزی می‌شود که هست؟»
میگوید: «تمامی تعصبات از روده‌ها سرچشمه می‌گیرند»

امروزه،‌ پژوهش های نوروساینس، با بررسی های متعدد،‌ موضوعی بنام محور مغز-روده را مطرح میکنند…
محور مغز – روده (Gut-Brain Axis یا GBS) یک محور عصبی-هورمونی دوطرفه در جهت هماهنگی اعمال دستگاه گوارش و سیستم عصبی مرکزی است. نرون ها بجز مغز در روده ها نیز حضور دارند و احتمالاً عصب واگ، نقش اصلی را در رد و بدل کردن پیامهای بین دستگاه گوارش و مغز ایفا می‌کند.

اگر گفته نیچه را بپذیریم، بجای اینکه اختلال در سیستم عصبی، روانی را در بروز بیماریهایی چون سندرم روده تحریک پذیر(IBS)، و بیماری التهابی روده(IBD) موثر بدانیم، باید به شکل برعکس، اختلال در سیستم روده ای را عامل اختلالات عصبی دانست!!
این چیزی است که پژوهش های اخیر نوروساینس بر آن صحه گذاشته و نقش میکروب‌ها و فلور طبیعی دستگاه گوارش (میکروبیوتا) را در ارسال پیام‌ از طریق این محور به سوی مغز موثر میداند و از جمله ویژگی مشترک این دو بیماری، برهم خوردن توازن میکروبی دستگاه گوارشی است که میتواند تحت تاثیر غذاها و داروهایی که میخوریم قرار گیرد.

جنبه‌های گوناگون رفتار، از قبیل حافظه و یادگیری، آستانه تحمل مصائب و ناملایمات زندگی و عکس‌العمل فرد در قبال آنها همچون میزان خشم، عصبانیت و پرخاشگری، عطوفت و مهربانی و سایر نمودهای ذهنی-روانی در ارتباط مستقیم با ناقل‌های عصبی به ویژه سروتونین، اپی نفرین، نوراپی نفرین و استیل کولین و در نتیجه در ارتباط غیرمستقیم با مواد غذایی خواهند بود که به عنوان پیش‌ساز این مواد مورد نیاز هستند. این پیش‌سازها به‌طور عمده عبارتند از انواع اسیدهای آمینه که از طریق مواد غذایی پروتئینی تامین می‌شوند و املاحی همچون کلسیم و منیزیم و انواع ویتامینها به ویژه ویتامین‌های گروه “B”.

بنابراین نه تنها آنچه میخوریم بلکه فعل و انفعالات مهمی که بر روی غذای مصرفی ما تحت تاثیر عملکرد این میکروبهای روده ای صورت میگیرد، میتواند روی رفتار ما موثر باشد و هرگونه تغییر اثرگذار بر روی ترکیب و عملکرد میکروبیوتای روده، از جمله تجویز و مصرف زیاد، نابجا و بی رویه آنتی بیوتیک، به ویژه در دوران کودکی و دوران طلایی تکوین مغز، با بهم زدن بالانس میکروبی دستگاه گوارش‌ و تغییر در فلور طبیعی روده، نقش مهمی در شکل گیری اختلالات عصبی و روانی و رفتاری دارد.

محور مغز_روده

? چنانکه در ابتدای این یادداشت گفتیم، پژوهش های نوروساینس به وجود یک محور عصبی-هورمونی با عملکرد دوطرفه بین مغز و روده پی برده اند که میتواند اختلالات روده ای را به عنوان عاملی موثر دربروز برخی ناهنجاریهای روانی و رفتاری بداند و شاید پیشگیری و درمان بسیاری از بیماریهای درگیر کننده روان، بیش از آنچه فکر کنیم به آنچه می خوریم وابسته باشند.

وجود این محورهای مرتبط عملکردی در بدن، با جایگاه آناتومیک متفاوت، نکته ای است که بشر سالها قبل از این نیز بدان واقف شده بود.

در طب های کل نگر از جمله طب سوزنی، این محورها نقش مهمی در تشخیص و درمان بیماریها بازی میکنند که البته در آنها، آنچه مطرح است محور انرژی است، نه محور عصبی_هورمونی و به واقع اختلالات و علایم ناشی از آنها، بدلیل بهم خوردن جریان انرژی در محور مربوطه است و تغذیه و آنچه میخوریم، یکی از منابع مهم این انرژی است که از تعادل بین غذاهای “یانگ” و غذاهای “یین” (تقریبا” مشابه کالری آنابولیسم و کاتابولیسم در طب غربی) بدست می آید.

این محور ها بطور معمول بین دو مسیر انرژی که “مریدین” نامیده میشوند برقرارند که البته در نهایت تمام این مسیرها در کنار هم حامل جریان انرژی حیاتی”چی”در بدن و ضامن سلامت می باشند.

در فلسفه طب سوزنی، روده کوچک، محورش را با قلب تشکیل میدهد که جزیی از سیکل اول انرژی در بدن است و
با توجه به اینکه در فلسفه شرقی، این قلب است که منشاء روح و روان و مبدا و مقصد اختلالات این سیستم است و حتی نقطه معروف و موثر “شن من” به معنای دروازه روح، علاوه بر گوش، روی مریدین قلب قرار دارد، پس اختلال در مریدین هم محور با آن، یعنی روده کوچک میتواند علاوه بر ایجاد اختلالات روحی-روانی، تبعاتی نیز در قلب داشته باشد و جالب اینکه در بررسی های پزشکی مدرن، این رابطه بین بیماری کرون که عمدتا روده کوچک را درگیر میکند با افزایش ریسک تالمات قلبی در مبتلایان به این بیماری مشاهده شده است.

البته این رابطه های محوری، تنها شکل ارتباطی اعضا بدن و عملکردشان با هم نیست و بدن، بعنوان یک مجموعه سیستمیک، از قسمت های مختلف موثر برهم تشکیل شده که این ارتباط سیستمیک در فیزیولوژی طب های کل نگر از جمله طب سوزنی، درنظر گرفته میشود و مکانیسم های درمانی آنها نیز بر مبنای همین دید کل نگر بنانهاده شده است.کمااینکه مثلا در مورد درمان اختلالات روده کوچک از نقاط مریدین مثانه، کبد و روده بزرگ نیز استفاده میشود.
چنانکه سعدی میگوید…
چوعضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
پس….
چو عضوی کند در بدن اختلال
دگر عضو ها هم شوند بس ملال

?بروز رفتارهایی که با تکرار خود شخصیت فرد را میسازند، تحت تاثیر عوامل متعددی است که در کنار آنها می‌توان تغذیه را نیز درنظر گرفت و بخشی از خصلت‌های رفتاری و شخصیتی هر فرد و قوم و ملتی را به آنچه میخورند ارتباط داد.
اگر از جبرهای متعدد حاکم بر زندگی انسان، همچون جبرهای ژنتیکی، تربیتی، مذهبی، جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی که میتوانند بر چهره، رفتار، شخصیت و حتی سرنوشت انسان موثر باشند، بگذریم، آداب تغذیه ای و غذاهای بومی و حتی ادویه جات هر منطقه را نیز میتوان دربروز برخی منش های رفتاری، آداب و عادات اقوام مختلف جهان و حتی در یک کشور (مثلاَ اختلاف رفتاری بین ترک و گیلک و لر و بلوچ و اصفهانی و…) موثر دانست.

بر اساس تجربه شخصی یکی از دوستان با تجربه زیستی در مناطق مختلف جغرافیایی که شخصا” نیز با آن موافقم، تقسیم بندی رفتاری زیر را میتوان‌ تا حدی بر مبنای قوت غالب ( Staple food) افراد قائل شد:

? “الف” : گیاه خوار با لبنیات و حبوبات و سبزیجات و سیب زمینی..
خلق آرام، انعطاف پذیر، سنت گرا و مقلد پیشوا

?” ب” : برنج و ماهی با سبزیجات..
بسیار هوشمند ولی ساده زیست، روشنفکر و تاحدی آینده نگر

?”پ”: غالب بودن گوشت و گندم…


گندم در مقابل “جو” خاصیت گرمی دارد و خلق تهاجمی را می پروراند. گوشتخواری هم که نتیجه اش معلوم است. موجودات گوشتخوار دنبال شکارند و همواره در هیجانات و رفتار تهاجمی و نیز فعال در تولید مثل و در تلاش گسترش قلمرو خود

در دنیای امروز که گوشت خواری در بسیاری از ملل، رفتار غالب غذایی شده، به نظرم حتی نوع گوشتی که خورده میشود، عامل موثری در تنوع رفتاری است و این تا حدی شبیه به تعبیر “مزاج گوشت ها” در طب سنتی و تقسیم آنها به سرد و گرم است.
با دیدگاه طب سنتی، تمام گوشت ها، دارای ویژگی های “گرمی و تری” هستند ولی به گوشت هایی که دارای کمترین گرمی و تری هستند به اصطلاح سرد میگویند. در این تقسیم بندی، تحرک، چاقی و جوانی حیوان و رنگ‌ گوشت در نظر گرفته میشود.
از آنجا که اسیدآمینه، بعنوان مهمترین پیش ساز هورمونی در بدن، با قابلیت دخالت در ساخت و ساز و ترمیم “DNA”، از پروتئین مصرفی بدست می آید، تفاوت گوشت مصرفی، تفاوت هایی در اسیدهای آمینه در اختیار بدن، برای فعل و انفعالات خود را رقم خواهد زد.
حال شاید تفاوت در نوع گوشت مصرفی، از نوع سرد یا گرم ! الزاما تفاوت های چشمگیر رفتاری و شخصیتی ایجاد نکند ولی حداقل در یک روند تدریجی و نه الزامی طولانی، انسانی که ترکیب بسیار متنوعی از پروتئین، از سوسک و ملخ و موش گرفته، تا خفاش و میمون و سگ و انواع جانوران دریازیست میخورد، به گونه ای متفاوت از انسانی که عمدتا از گوشت گاو یا گوسفند مصرف میکند، خواهد اندیشید و رفتار خواهد کرد و چه بسا در بستر زمانی طولانی تر، DNA ای متفاوت تر در او شکل گیرد.

?رشت.دکترحمیداخوین.۱۴۰۰/۱۰/۱۶.ایام کرونایی?

#محورمغزروده
#محورقلبروده_باریک
#طب_سوزنی
#طبکلنگر
#دکترحمیداخوین

Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *