Press "Enter" to skip to content

✍مسئله این است….

0

✍مسئله این است….
?/❤️ بودن یا نبودن*…To be, or not to be
?/?کمدی یا تراتژدی… Comedy or Tragedy

?هیجدهم برومر لوئی بناپارت (The Eighteenth Brumaire of Louis Napoleon) کتابی نوشته “کارل مارکس” نویسنده و متفکر بزرگ قرن نوزدهم آلمان و یکی از بزرگترین آثار او است. موضوع کتاب، “کودتای لوئی بناپارت” در فرانسه است.
این کودتا به حیات جمهوری دوم فرانسه پایان بخشید. از آنجایی که ناپلئون اول در روز هجدهم برومر (۹ نوامبر ۱۷۹۹) از ماه‌های نامگذاری شده پس از انقلاب کبیر فرانسه علیه انقلاب بورژوازی کودتا کرد و برادرزاده وی نیز در ایامی نزدیک به سالروز آن دست به کودتا زد، مارکس واژه “هجدهم برومر” را به جای کلمه کودتا به کار برده‌است.
این کتاب منبع یکی از مشهورترین گفتاوردهای مارکس و تکمله ای است بر اصطلاح “تکرار تاریخ” هگل که….
“تاریخ تکرار می‌شود. بار اول به عنوان تراژدی، سپس نمایش کمدی”.
بخش نخست کتاب به ناپلئون اول و بخش دوم آن به برادرزاده اش لویی ناپلئون (ناپلئون سوم) اشاره دارد و به واقع مؤید همان آموزه‌ی هگلی است که “نخستین درسی که از تاریخ می‌آموزیم این‌است که کسی از تاریخ درس نمی‌آموزد!!…نه حکومت‌ها و نه مردم…”!

هرچند جنگ اتفاقی تاریخی است که همواره به شکل تراژدیک بروز میکند ولی این بار و در جریان جنگ اوکراین، و در فضای تراژدیک بمباران خانه های مسکونی و کشته شدن و آوارگی مردم، گویا تلفیقی از حوادث کمدی را نیز با خود دارد. درست مثل نمایشنامه ای غمبار، که سکانس هایی از کمدی را در خود جای داده است و این بار، رفتارهایی حتی در حد لودگی و مسخرگی….
“یکی کمربند تکواندوی پوتین رو‌ پس می‌گیرد و دیگری ریاست افتخاری اش بر جودو….
یکی تو کوکتلش به جای ودکای روسی جین یا رام می‌ریزد
یکی گربه‌های روس رو از فینال مسابقات زیبایی گربه ها حذف می‌کند.
یکی کشتی تفریحی میلیاردر روسی را مصادره میکند
یکی رهبر ارکستر سمفونی را از کار برکنار میکند
و دیگری واحد دانشگاهی تدریس آثار داستایوفسکی را لغو میکند”

ولی اتفاق جالب این است که “زلنسکی”، بازیگر نقش مثبت که قرار است نقش “batman” را مقابل “badman” این ماجرا بازی کند، تا پیش از این کمدین بوده است.
کمدینی که حالا نه در یک صحنه کمدی، بلکه در تراژدیک ترین روزهای وطن و در غم انگیزترین نمایشنامه زندگی اش مهمترین نقش زندگی اش را باید بازی کند.
و این مرا به یاد فیلم ” زندگی زیباست”، ساخته “روبرتو بنینی” و به ویژه نقطه اوج فیلم و رژه ی مسخره وار توام با لبخند و چشمک پدر به پسر در مسیری به سوی مرگی محتوم انداخت.
صحنه ای زیبا از تقابل اراده ای کمدی در برابر اراده ی تراژدیک که متاسفانه مطابق با منطق جنگ، به پایانی تراژدیک (بد) برای قهرمان ختم میشود و البته پایانی کمدی(خوش) برای جهان..
و تماشاچی را نیز در میان دو حس رها میکند…”لبخندی با چشمان اشکبار”

شاید آنقدر مهم نباشد که در زندگی نگاهی تراژیک داشته باشیم یا انتظاری کمدی، چون هیچ قانون و منطق مطلقی وجود ندارد…
شاید مهم فقط این باشد که چه این صحنه کمدی باشد و چه تراژیک، بتوانیم نقش خود را خوب بازی کنیم….
چرا که گاه، کمدی یا تراژیک بودن زندگی، کاملا” وابسته به نقشی است که ما بازی میکنیم.

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
خرم آن نغمه، که ما را….
زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن**

*عبارتی معروف از تئاتر هملت نوشته شکسپیر
**شعر از ژاله اصفهانی

?? رشت.دکتر حمیداخوین.۱۴۰۰/۱۲/۱۴….
ایام اومیکرونی_اوکراینی جهان ??

#زندگی_زیباست
#کمدی
#تراژدی
#جنگ_اوکراین
#هگل
#مارکس
#ایام_کرونایی
#زلنسکی

Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *