Press "Enter" to skip to content

??شاعران در قرنطینه??

0

?️ *فردوسی در قرنطینه:*
چنین گفت فردوسی پاکزاد
چو خواهی که هر دم بیابی مراد
بزن ماسک بر چهره ، دستت بشور
سر و کار تو تا نیفتد به گور

?️ *شهریار در قرنطینه :*
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا در این اوضاع وانفسا چرا؟
واکسنی و بعد از این که من گرفتم آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی، حالا چرا؟

?️ *ملک الشعرا در قرنطینه :*
برو ماسک می زن، مگو چیست ماسک
که خود مایه‌ی زندگانی ست ماسک

?️ *عراقی در قرنطینه :*
ای دوست، تو را به هر مکان می‌جستم
هر دم خبرت از این و آن می‌جستم
دیدم که بدون ماسک حاضر شده‌ای
خجلت زده‌ام کز تو نشان می‌جستم

?️ *خیام در قرنطینه :*
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
*آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت *
*بهرام که ماسک خود نمی‌زد همه عمر *
*دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ؟!*

?️ *رودکی در قرنطینه :*
گر داخل خانه ات نشستی، مردی
در بر دگران اگر ببستی، مردی
مردی نبود سفر در این وضع خراب
شاخ کرونا اگر شکستی، مردی

?️ *حافظ در قرنطینه :*
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
بینی اش بر اثر ماسک زدن سوخته بود

?️ *مولوی در قرنطینه :*
در هوایت بی‌قرارم، بی‌قرارم روز و شب
ماسک خود را بر ندارم، برندارم روز وشب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *