Press "Enter" to skip to content

هُشیوار

0

دویدن، دویدن…
زندگی: همین!
مسابقه‌ی دُو، بی صاحب
بی مراسم، درخفا
مسابقه‌ی دُو
نه امدادی
تک نفره، بی رقیب
از برایِ چه؟!

هر لحظه
گروگانِ لحظه‌های بعد
نه مگر
زندگی گروگانِ آن واقعه‌ی محتوم؟
دویدن، دویدن
نه در امتداد
نه به‌سوی هدفی
توهّم یا واقعی
بل، در دایره‌ای بسته
هر روز
کُپی جعلیِ دیروز
دریغ از سینمایِ شهرِ فرنگ
سیاحتی رنگارنگ
درونِ جعبه‌ای محقّر
با صاحبی درمانده‌تر از مشتری

چیست زندگی؟
بادی، نفخه ای، نسیمی
که می‌گذرد بر کالبدی
با اختیار یا توهّم اختیار
فرفره‌ای چرخان
اسیرِ بادهایِ متعارض
عابری
بی نقشه‌ی عبور
از کجا به کجا، وچرا؟
امّا
درهمه حال هُشیوار
می‌داند
این نه آن است که، بایَد
اسیری
نجیب‌تر از مالک
انسان
قصّه‌ی نا تمام.
۴۰۰/۱۱/۱۹
آنه محمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *