Press "Enter" to skip to content

داستان زنان شاهنامه: گلنار

0

نویسنده و محقق: نازی تارقلی‌زاده
گلنار در شاهنامه بارها و بارها کنیزک خطاب شده است. او زنی به غایت زیبا، با هوشی سرشار بود که توانست سوگلی اردوان آخرین پادشاه اشکانی باشد.
اردوان بر او عاشق بود و اعتقاد داست باید روزش را با دیدن وی آغاز کند تا ایام به کامش باشد.
این زن دانا به مرور جایگاهش را یافت طوریکه مشاور مالی و وزیر شاه شد و کلید خزانه ی اردوان در دستان وی آرمید.
روزی بر بام قصر جوانی رعنا را دید و بر او دل باخت، پس شب هنگام بعد از خفتن اردوان، نزد او رفت و نام و نشانش پرسید.
جوان خوش قامت و خوبروی؛ خود را اردشیر پسر بابک، حاکم فارس معرفی کرد و در حالیکه مسخ زیبایی او شده بود نام و نشان او را پرسید.
و هر دو بر هم عاشق شده و مخفیانه ارتباطشان حفظ بود، تا اینکه روزی گلنار شنید ستاره شناسان پیشگویی کرده اند که کهتری از قصر می گریزد و بر تخت پادشاهی خواهد نشست؛ پس او نزد اردشیر رفت و داستان را برایش گفت و اردشیر که قصد شورش داشت، به اتکای این مهم، تصمیم قطعی برای فرار، را اتخاذ نمود و به گلنار گفت که اگر بخواهد می تواند همراه وی باشد. گلنار با شادی پذیرفت.
روز بعد گلنار به خزانه رفت و مقدار زیادی طلا و جواهر و سکه برداشت و در جایی پنهان کرد، شب هنگام بعد از خفتن اردوان، با آنها، نزد اردشیر رفت و با کمال تعحب دید که اردشیر دو تا از بهترین اسبهای شاه را با خواباندن مامورین اصطبل بواسطه ی نوشیدنی، آماده کرده است.
پس در معیت یکدیگر با جواهرات، قصر را ترک کردند.
صبح روز بعد اردوان مثل همیشه برخواست و چون گلنار را ندید برآشفت، پس دستور به جستجوی او داد…
خبر رسید که گلنار با اردشیر فرار کرده، پس شاه سوارانی چند را به دنبالشان فرستاد که موفق به یافتن آنها نشدند.
اردشیر فارس و بخشی دیگر از ایران را تصرف کرد و بعد با اردوان جنگید و او را شکست داد و سلسله ی ساسانی را بنا نهاد.
در واقع نقش گلنار در یاری کردن اردشیر برای رساندنش به تاج و تخت تعریف شده و بعد از آن هیچ اثری از او در شاهنامه نمی بینیم‌.
نازی تارقلی زاده