Press "Enter" to skip to content

رخصت بده نفس بکشم در هوای تو شعری از ناصر حامدی

0

 

اصلا چرا دروغ ، همین پیش پای تو
گفتم که یک غــــزل بنویسم برای تو

احساس می کنم که کمی پیرتر شدم
احساس می کنم که شدم مبتـلای تو

برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو
دل می دهم دوباره به طعم صــدای تو

از قـــــول من بگـــو به دلت نرم تر شود
بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو!

دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :
یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو

ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم
رخصت بده نفس بکشم در هوای تو

ناصر حامدی
ارسال از: الهام پوریونس