انسانها به چهار دسته تقسيم میشوند:
۱_ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فيزيک است.
تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم ميشوند.
بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.
٢_ آنانی که وقتی هستند، نيستند
و وقتی که نيستند هم نيستند.
مردگانی متحرک در جهان.
خودفروختگانی که هويتشان را به ازای چيزی فانی واگذاشتهاند.
بیشخصيتاند و بیاعتبار.
هرگز به چشم نمیآيند.
مرده و زندهشان يکی است.
٣_ آنانی که وقتی هستند، هستند
و وقتی که نيستند هم هستند.
آدمهای معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تأثیرشان را میگذارند.
کسانی که همواره به خاطر ما میمانند.
دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.
٤_ آنانی که وقتی هستند، نيستند
و وقتی که نيستند هستند.
شگفتانگيزترين آدمها؛
در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم.
اما وقتی که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک ميکنيم؛
باز ميشناسيم؛ می فهميم که آنان چه بودند؛ چه میگفتند و چه میخواستند.
ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم. هزار حرف داريم برايشان.
اما وقتی در برابرشان قرار میگيريم قفل بر زبانمان ميزنند.
اختيار از ما سلب ميشود.
سکوت میکنيم
و غرق در حضور آنان مست میشويم
و درست در زماني که میروند يادمان میآيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم.
شايد تعداد اينها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
ارسال از: نازی تارقلی زاده