نگاهی به اجرای نمایش «ملکه زیبایی لینین» کاری از مجید کاظم زاده مژدهی و رضا حقی به قلم مارتین مک دونا و ترجمهی حمید احیاء
علیرضا طیاری
علیرضا طیاری: آسمان شهر، باران گرفته، ابر در ابر بغض میآورد؛ برگ زرد میریزاند. آفتابِ مرده، تا پشتِ پنجرهی خانههای شهر میخزد. شاخه به شاخه، پرندهی مهاجر، و زمزمهی سرد و غمکدهی بیفروغ. خورشید، در غروبی سرد و غمزده، طلوعِ دوبارهاش را باورناپذیر میکند! و آتشی که کنج خانهی مگ۱ در بخاری هیزمیاش هنوز میسوزد.
مگ: من هنوز زندهام، صدام رو میشنوی؟
مورین۲: من هنوز نمردم، دردم رو نمیشنوی؟
یکی درد را سر میکشد؛ دیگری درد را سر میدهد و قلمی که درد را سرریز میکند!
مادر و دختری که به تنهایی در سردابههای حسرت؛ به تقسیم سهم ناچیزشان از زندگیاند:
با صدایی پیچیده به گوش زمانه، سهمجو؛ آکنده به درد و هجوم یأس: و ما دوره میکنیم، شب را و روز را و هنوز را!۳
مورین پرندهی پر و بال شکستهی نمایش، ملکهی تنهایی و دختر مگ است. دختری که در پریشیدگی و جاماندگی، به روزْ مرگی خود معترض است.
پرندهای که پرواز را به آشیانهاش ترجیح میدهد، اما برای پریدن تنها دو بالِ نداشته دارد!
دختر سهماش را از زندگی میخواهد، پیش از چوبْ خط چهل سالگی در حصار سرنوشت؛ پایبند مهر است و رنجور و زخمیی زنجیرِ عطوفت.
مادری که با انباشت تنهایی به کار مزه کردن لِردِ عمر، از تلخْآبِ پیالهی واپسین زندگی است.
دختری که حق دارد عاشق باشد.
مادری که حق دارد تنها نباشد.
دختری که حق دارد آزادی را نفس بکشد و چشم به مهتاب بدوزد، شال از سر برکشد؛ گیسو به نسیم و عطر به مشام دریا و تن به آغوش موج دهد.
مادری که حق دارد امواج ناآرامی را مغموم در ساحل اقتدار از دسترفته بریزد.
سرگذشتی که نهنگ سنگین سالهای سپری شده را چون لاشهای بینفس به شنْریز ساحل آورده است:
مادری که حق دارد پریشانی و پیری را در صندوقچهی درد مچاله کند.
و پریماهیِ بیتاجِ نمایش، در قایقِ شکستهی بیبادبان و پارو، بیقرار و سرکش، در عبور از ارزشهای خاکستری است:
دختری که حق دارد عصیان و شوریدگی را آشکارا فریاد بکشد.
شگفتا! چه میبینم: درکی که به درد منتهی شود؛ نمکی است که به زخم پاشیده میشود.
چهار دیواری خانه مگ؛ قفس پرندهای با بالهای خیس و زخمی است.
کاش پردهای کنار زده شود؛ پنجرهای باز شود، کاش کوبهای، در بسته را به صدا در آورد و این همه سایش را در سایهای مردانه؛ به مرز آسایش ببرد.
پشت دیوار پنجرهی خانهی مگ، زندگی هنوز نبض دارد؛ سایهی بنفشِ تاجِ پادشاهی متحدِ بریتانیای کبیر، ارتش آزادیخواه سرزمین ایرلند را خلع سلاح کرده.
ورای این صلح اما در چهارسوی آجرچینِ یخکدهی خانهی نمایش، جنگی است که میخواهد تازه دربگیرد، تا گوشت را از ناخن جدا کند!
و ما از خاموشان شهرِ خیس و خزان، صدای پای مردی را میشنویم که از انگلستان به ایرلند آمده و خیال بردن دلِ ملکهی بیتاجِ این نمایش را دارد!
پاتو۴ عاشق پیشهی اسبِ ابلقْسوار نمایش، تا پشتِ دیوارِ قلعهی مقلوبِ ملکهی زیبایی لینین تاخته است.
و مورین که با تمام پریشیدگیاش نگاهی منتظر دارد؛
چشمانی منتظر که در غبار اشک و اندوه میخواهد به خوانش دست خطی، اشکِ شوقی را بریزد که کاغذش را پیش از وقت در آتش نامیمونی سوزاندهاند.
اشاره به نامهای است که با دستهای ری۵ هرگز به دستِ مخاطب خود نمیرسد و تنها آتشِ کینه را شعلهورتر میسازد.
حرف از روغنِ داغی است که میخواهد دروغ را بسوزاند!
سخن از جنونی است که در آنات دراماتیک این نمایش، باورپذیر در چالش با چنگالِ سرنوشت؛ صدای زخم را به گوش تماشاچی شلیک میکند!
ناگفتههای نمایش ملکه زیبایی لینین به کارگردانی موفق رضا حقی و مجید کاظمزاده مژدهی بسیار است که خیال واگویهی یکجایش را ندارم؛ شما که بهتر از من میدانید، درد، گاهی تمامی ندارد!
و البته مارتین مک دونا هر آنچه را که باید، نوشته است. آنقدر نوشته که حس، از لبههای کار سرریز است.
هر چهار پرسناژ نمایش ملکه زیبایی لینین، چهار ستونِ برپادارندهی متنِ محکمِ مارتین مک دونا است که به انتخاب شایستهی مجید کاظمزاده مژدهی و رضا حقی، تبلوری دوباره یافته است و من در درخشش تام و کمال هر چهار بازیگر منتخب این نمایش تردیدی ندارم.
هدایتِ بهوقت نور، بهگزینِ موسیقی و فضاسازی بهنگام، طراحیِ لباس و دکور مناسب، گریمِ موثر، به کارگردانی رشک برانگیز و تمام کنندهی این نمایش، حادثهای است که تئاتر ملکه زیبایی لینین را نه تنها دیدنی، که به خاطر سپردنی کرده است.
بیتردید اجرای اثرِ درخشانِ مارتین مک دونا، خون تازهای به قلبِ تئاترِ شهرِ باران تزریق میکند. از اتفاقی مینویسم که در حال افتادن است؛ ما هفت شب از اجرای این نمایش را همچنان در پیشِ رو داریم؛
«دلی که شور بزنه، قفلی یه که هر کلیدی بهش نمیخوره.»۶
از اکثریت خاموش این شهر دعوت میکنم برای دیدن و حمایت از همهی عوامل صحنه به شرح زیر با مراجعه به سایت www.haftsaz.com دیدن این نمایش۷ را پیش از اتمام شبهایش در الویت قرار دهند:
مترجم؛ حمید احیاء، مدیرتولید؛ ایمان رمضانی، طراح صحنه و لباس؛ محمد رسائلی، طراح گریم؛ مرتضی غلامی، دستیاران کارگردان؛ هامون مرتضایی و نوید معلومی، منشی صحنه؛ سوگند قربان زاده، طراحی پوستر؛ شاهین بشرا، احسان خوش سیرت؛ انتخاب موسیقی؛ سجاد محمدزاده، اجرای دکور؛ مرتضی غلامی و نیکی بنیاسدی، اجرای گریم؛ فهیمه باقری، عکس؛ علی حقگو، روابط عمومی و همکاران؛ طوبی رحماننیا، شایان خلیق معینی، سحر خوشبو، علیرضا فرجام، فاطمه مهر بخش، ابوالفضل هاشمزاده و یاریگران نمایش؛ علیرضا ظهور طلب، سینا مومنی، امیررضا کاظمی و نوید عابدی.
پینویس:
۱- بازیگر موفق؛ مانیا ثنایی (مگ)، در نقش مادر صاحبْ سال نمایش ملکه زیبایی لینین
۲- بازیگر موفق؛ نگار خلاق (مورین)، در نقش دختر پریشیدهی نمایش
۳- احمد شاملو
۴- بازیگر موفق؛ محمد شکوری (پاتو)، در نقش خواستگارِ مورین
۵- بازیگر موفق؛ محمد رسائلی (ری)، در نقش برادر پاتو
۶- محمود طیاری
۷- تئاتر ملکه زیبایی لینین را گروه تئاتر جهش ۲۲ آبان الی ۴ آذر به جز ۲۹و۳۰ آبان، ساعت ۱۸:۳۰ در سالن وارش، مجتمع خاتم شهر باران به روی صحنه میبرد.
مروری بر عکس های نمایش «ملکه زیبایی لینین» کاری از مجید کاظم زاده مژدهی و رضا حقی