مگر من از وطنم چه میخواستم ؟!
به غیر از نانی و
گوشهای امن و
جیبی با حرمت و
بارانی از عشق !
پنجرهای باز
كه آزادی و عشق به من دهد ؟!
من چه میخواستم ؟
در اين حد، كه به من نداد !؟
برای همين
نيمه شبی
دری را شکستم و رفتم
برای همیشه رفتم….
ارسال از: کامران رضایی
ترجمهي ديگري از اين شعر را با هم ميخوانيم:
من
از این سرزمین چه خواستم
جدا از تکهای نان
گوشهای سرشار از اطمینان
جیبی سیر…و
مُشتی آفتابِ آرام…
بارانی از دوست داشتن و
پنجرهای باز به سوی آزادی و عشق.
من بیش از این چه خواستم
که هرگز…نبود.
تا که نیمه شبی
دروازهای را شکستم رفتم
…برای همیشه رفتم.
شعر: شیرکو بیکس
ترجمه: علی_رسولی
مشتی آفتاب آرام رو فراموش کردین یا حذف کردین
با سلام خدمت شما و تشکر از دقت نظرتون. ترکيب «مشتی آفتاب آرام» در نسخهاي که دست ما بود، درج نشده بود. اما با توجه به اشارهي شما و جستجو در نت در صفحه ي اينستاي استاد پرويز پرستويي به نشاني:
https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&uact=8&ved=2ahUKEwjbjcXV0JfiAhUfAWMBHWovAhwQFjAAegQIAxAB&url=https%3A%2F%2Fwww.instagram.com%2Fp%2FBfZ-UB0FMsU%2F&usg=AOvVaw2XH3PGw12NfuKohhtec3Cu
ترجمهي ديگري از اين شعر را يافتيم که ترکيب مورد اشاره در آن وجود دارد و در ادامهي پست افزوده شد.
سپاس از شما؛ ادمين سايت؛ عليرضا طياري.