گردآوری و تنظیم: پریسا گندمانی
?امريكايى ها يك كلمه ى تركيبى جالبى در زبان محاوره و روزمره خود دارند بنام Hard time كه هر چه سعى كردم نتوانستم معادل فارسى انرا بيابم تا مفهوم واقعى را برساند . ترجمه ى لغت به لغت “زمان دشوار” يا “زمان سخت ” بسيار الكن و نارساست . خيلى جالبه كه سرگرمى ترجمه ى يه داستان كوتاه و ساده ى انگليسى ، مرا به كجاها برد تا مجبور شوم به رفتارهاى خود در موقعيت هاى ناخوشايند و تاثير ان بر ديگران ،با رويكرد انتقادى نگاه كنم .
?هارد تايم ، زمان سختى نيست كه در اثر يك اتفاق ، تصادف يا عامل خارجى و حتى درونى فرد بوجود امده باشد . هارد تايم را يك انسان به انسان ديگر ميدهد . چگونه ؟
?زندگى پر از اتفاقات ناخوشايند است و ادمها داراى نقاط ضعف فراوان . عكس العمل ما در برابر پديده هاى ناخوشايند ( از نظر ما ) و كيفيت روبرو شدن با ان است كه مفهوم هارد تايم مشخص ميشود .
يك مثال : مادرى در حال بيدار كردن فرزندش براى رفتن به مدرسه است . بچه در خواب عميقى فرو رفته و زمان در حال از دست رفتن است . موقعيت براى مادر كمى اضطراب اور است ، چون ٢٠ دقيقه ديگر ، سرويس مدرسه زنگ اپارتمان را به صدا در خواهد اورد و يه عالمه كار مانده است .
?مادر اول : هى پاشو ديگه ، تنبل ، الان اقا سرويس مياد و تو اماده نيستى ميره ، كيفت كه اماده نيست ، صبحانه كه اصلا وقتش نيست ، لباسهات كجاست ؟ پاشو ديگه ؟ چقدر ميخوابى ؟ خوش بحال فلانى كه بچه اش اينهمه حرص و جوش به مادرش نميده . ( أشياء اطاق را به هم ميزند ، با دستش محكم تكانش ميدهد ، خشم و اضطراب از صورتش هويداست …)
مادر دوم : بلند ميشى عزيزم ؟ صبح قشنگت بخير ، ابميوه كه دوست داشتى روى ميزه ، اگه بلند نشى يه فرشته شكمو منتظره تا سهم تو را بخوره ….( مادر نرمه ى گوش فرزندش را نوازش ميكنه ، پيشانى اش را لمس ميكند و با استفاده از كلام و نگاه و حس لامسه ، يه انرژى عالى براى شروع يك روز خوب به جگر گوشه اش ميدهد …
?ولى مادر اول متاسفانه در موقعيت هارد تايم قرار دارد ، يعنى عرصه را به فرزندش تنگ ميكند ، شايد دليل بيدار نشدن كودك اولى اينه كه نميخواد چشمش را به روى يك روز تلخ و سياه باز كند و زير اوار خشونت كلامى خرد شود . البته در اين موقعيت هم مانند موقعيت ديگر ، مادر عاشق بچه اش است ، حاضر است جونش را برايش بدهد ، بچه هم بنا بر غريزه عاشق مادرش است . در هر دو موقعيت عشق و مسئوليت پذيرى و غيره وجود دارد ، اما هارد تايم نمى گذارد كه در موقعيت اول ” فرهنگ عشق ورزيدن ” هم در كنار عشق بوجود ايد .
?حداقل در مورد خودم ميتوانم بگويم در زندگى ، هارد تايم هاى زيادى به اطرافیانم دادم . علت ان ريشه هايى از خشم ، اضطراب و افسردگى است كه به درجات متفاوت در همه ى ما وجود دارد .
اگر بدبينى داشته باشيم ، همه ى انسانها را يك تهديد بالقوه بدانيم ، مرتبا نيمه ى خالى ليوان را ببينيم ، همش منتظر اتفاقات بد باشيم ، مرتبا از چيزى بناليم و مدام از چيزى انتقاد كنيم و ايراد بگيريم ، ديگران از غر غر ما به ستوه در خواهند امد و با انكه ممكن است عاشقانه دوستمان داشته باشند اما به دنبال راه نجاتى براى فرار از موقعيت hard time خواهند گشت . خوشبختى داشتن پول و خانه و اتومبيل شيك نيست . خوشبختى آن است كه به همديگر در موقعيت هاى دشوار انسانى Hard time ندهيم .