Press "Enter" to skip to content

او فقط یک …

0

نه “کشاورز” است
نه “مزرعه ای ” برای کشت دارد ،

راه که میرود
از صدای قدم هایش
“نرگس” و “ریحان” میروید ،

“باران “به موهایش میخورد
و از “گیسوانش”
عطر “میخک “می دمد،

خم “ابروانش”
کاج خمیده ی “لهستان”
که “مجذوب “تماشایش میشوی ،

پلک “سرمه” رنگش
را میبندد
“مژه “به هم گره میخورد
باز میکند
و شکوفه ی “سیب ”
بر “زمین” میریزد،

گاه که میخندند
تاکستان انگور دندانهایش
“برق” میزند
می درخشد
همچو “خورشید” چشمانش،

از کوزه ی پر آب “لبانش”
سیرآب میشود “نهر” چال گونه
و قطره قطره میچکد
بر باغستان انار “سینه اش”

از پوست “تنش”
خوشه ی “گندم” جوانه میزند
و در منحنی “کمرش”
بوی “نان” تازه بر می انگیزد

پاهایش درخت “انجیر”
که ثمرش
شهدی شیرین
ناب تر از “عسل”

او فقط
یک “زن” است ،

#ئاکو

 

ارسال از: بانو قهرمانی