آوازِ من،
وقتي صداي تو، جا مانده در قفس
بس بال و پر فشانده، جدا مانده از نفس
–
وامانده در گلو
بُغضي فشرده دارد و رويايِ دشت و
كوه:
تنها و نا اميد،
چنگي به قفل ميزند؛
اما كو كليد…؟
……… تا كوهسار ، هرگز!
–
آواز من ،
دم سازِ بالِ قناري نيست.
راه هست و، غبار هست و،
…………. سواري نيست!
———-
رشت . اسفند 65
عکس از: بانو قهرماني
شعر از: محمود طیاری