Press "Enter" to skip to content

انديشه‌ورزي در زمانه فقدان انديشه‌ورزان

0

گفتگو با #بهرام_کلهرنیا #روزنامه_شرق

 

آرش يعقوبي: جمعه سيزدهم ارديبهشت در روز پاياني هفته گرافيک، بهرام کلهرنيا، گرافيست پيشکسوت و استاد دانشگاه، گالري هنري «وَرد» را با همکاري جمعي از هنرمندان جوان و شناخته‌شده افتتاح مي‌کند. کلهرنيا در چند دهه فعاليت علمي، هنري و پژوهشي خود، علاوه بر تدريس در دانشگاه و مراکز آموزشي، با مشارکت در تأسيس و مديريت انجمن صنفي طراحان گرافيک، با تلاش‌هاي پرثمر در حوزه پژوهش‌هاي فرهنگي و تاريخي هم شناخته شده ‌است. به همين مناسبت با او به گفت‌وگو نشسته‌ايم که در پي مي‌آيد.
در نبود انديشه‌ورزان با هم بينديشيم
ما در دانشکده با دوستان دانشجو کار مي‌کنيم. دانشکده، دانشجو را به‌لحاظ مفاهيم زيبايي‌شناسي، به لحاظ متدهاي توليد، فوت‌و‌فن اجرا تا جايي که بتواند ماهر مي‌کند. بيش‌از‌حد چيزي ندارد. دانشجويان ما مهارت ديداري پيدا مي‌کنند. دانشکده‌ها و مراکز فرهنگي- هنري ما فانتزي‌هاي خلاقانه، پيشتازي‌هاي فاقد محتوا يا پيشتازي‌هايي که معلوم نيست به سوي چيست و از کجا شروع شده و به کجا رسيده… اينها را توصيف کرده است. دانشجويان از مدرسه هنر فارغ‌التحصيل بيرون مي‌آيند و محتواي يک کار گروهي تحقق نيافته و يک کاستي در وضع آنها وجود دارد که بسيار جدي است. ما انديشه‌ورز نساختيم. ما از دانشگاه کسي که صاحب ايدئولوژي باشد بيرون نمي‌دهيم.
در اين‌جا ما بعد از مدت‌ها ادعا داريم که مايل هستيم تا باهم بينديشيم. من مقداري از ويژگي پيرسالي و معلمي‌ام سوءاستفاده کردم، دوستاني را که نسبت به من لطف دارند، دور هم جمع کرديم. کساني که در جايگاه خودشان يکي از يکي درخشان‌تر و قدرتر هستند. من طرح موضوع کردم تا باهم فکر کنيم و بن‌مايه‌هاي وجود خودمان را بيابيم. من ايراني هستم و روي جغرافياي فرهنگ ايراني سوار هستم و در بن‌مايه هستي‌شناسي ايراني حضور و وجود دارم. بيايم اين ريشه را پيدا کنم. توريست فرهنگ هم نباشم که وقتي به تخت‌جمشيد مي‌روم مقابل يک اثر بايستم عکس يادگاري بگيرم تا ديگران بدانند که به «تخت جمشيد» رفته‌ام! جور ديگري به اين ماجرا نگاه کرديم. گفتيم به لحاظ انديشه‌اي آدم ايراني چه‌کار کرده است؟ کجاي جامعه هستيم؟ طرز انديشه‌مان چيست؟ از چه چيزهايي پشتيباني مي‌کنيم؟ هستي و آفرينش ايراني چه ويژگي‌هايي داشته است؟ و جايگاه و قدم جاپاي نياکانمان در فرهنگ و تاريخ چه شکلي حک شده است؟
در نبود «جريان هنري»
ما جريان هنري نداريم؛ يعني چيزي که به طريقي به يک شيوه‌مندي در بيان تبديل شود يا با کمي گزافه‌گويي به سبکي در هنر تبديل يا به چيزي تبديل شود که «بماند». اثر هنري توسط هنرمند توليد مي‌شد؛ خب ارزنده هم هست، روي ديوار مي‌رود، همه هم مي‌بينند و تحسين مي‌کنند و در آنها ممکن است دگرگوني ايجاد کند اما موضوع در همانجا باقي مي‌ماند؛ يعني تلاش شخصي هنرمند براي خلق يک تابلوي نقاشي يا يک ايده‌پردازي نقاشانه يا چيزي نظير آن. اما چيزي که به لحاظ انديشه‌اي امکان طرح موضوع بيابد و به اشتراک انساني ميان افراد ديگر گذاشته شود تا کنون رخ نداده است. ما يکي، دو جريان کوچک داريم. مرحوم ضياپور وقتي به ايران آمد يک گروه راه انداخت به نام «خروس جنگي» که ادعا مي‌کردند چيزي به نام کوبيسم ايراني را به‌وجود مي‌آورند. به نام کوبيسم بسيار تلاش کردند اما در واقع بدون اينکه به زبان بياورند فوتوريسم مورد نظرشان بود. يک تمايل ناسيوناليستي تندروانه در آن جريان وجود داشت و گروهي از هنرجويان جوان خوش‌استعداد هنرستان و شاگردانشان را دور هم جمع کرده بودند اما عملا به اثر و انديشه تبديل نشد. مانيفستي بيرون ندادند که طرز انديشه‌اي باشد تا اشاعه پيدا کند و تبديل به فرم و محتوا نشد. اين ايرادهايي خيلي جدي بود.
دوره بعدي از دانشکده هنرهاي تزئيني به سبب حضور تعدادي معلم اروپايي مثل مرحوم ژيرار یا مثلا آقاي آلن بايانش تعدادي آمدند که به‌خصوص از فرانسه و تعدادي از آمريکا آمده بودند. اين معلم‌ها اسناد فرهنگ و هنر ايران و زندگي اجتماعي ايران را که مي‌ديدند بيگانگاني بودند که در برخورد با آن هيجان‌زده مي‌شدند.
با آمدن اين معلم‌ها به ايران در برابر اسناد فرهنگي، اجتماعي، در برابر ريتم، رقص، فرم، زندگي و عادت‌ها مفتوني پيدا کردند. به بازار که مي‌رفتند احساس مي‌کردند وارد خيمه‌شب‌بازي شده‌اند و اين هيجان‌زده‌بودن اصلا اجازه بيرون‌آمدن کار يا انديشه را نمي‌داد. اين نگاه توريستي باعث شد تا چيزهايي را که خود ايراني‌ها به آن نگاه نمي‌کردند جذاب ديده شود و هنري مورد تأييد آنها و چشم آنها قرار گرفت و شاگردان جوان و دانشجويان با آن نوع نگاه هدايت شدند به سمتي که اين هنر را بسازند؛ هنري که ذاتا تزئيني بود. اين هنر زينتي خاصيت‌هايي داشت. اولين خاصيت آن اين بود که نه ساواک از آن مي‌ترسيد و نه دربارستيزي در آن وجود داشت؛ يعني هم روشنفکرانه بود و هم جديد و ويژه ديده مي‌شد، اما شيک و خوشگل و بامزه که به کسي هم برنمي‌خورد. جرياني هم بود که به‌شدت ايراني ديده مي‌شد. خانم‌ها و آقايان دربار هم به تعريف از آن افتادند و با پول آثار را خريدند و اين گونه بازار پيدا کرد و مورد پشتيباني قرار گرفت. وجه بد حرف‌هايم را ناديده بگيريد؛ بايد گفت که براي نخستين‌بار در دوران اخير آثاري خلق شدند که بحق ارزش داشتند مورد دفاع قرار گرفتند و فروخته شدند، اما به لحاظ معناسازي کاري انجام ندادند. کارها در حد هنر فانتزي تزئيني شخصي و زيبا باقي ماندند. دانشکده هنرهاي تزئيني هم دانشکده «هنرهاي تزئيني» بود نه چيز ديگري. اما تمام کساني که از اين مدرسه بيرون آمدند يا وابسته به آن بودند اين هنر را توليد کردند. از هنرهاي زيبا اما نه؛ کسي بيرون نيامد که در اين صنف و شاخه کاري حضوري پيدا کند. اين دومين جرياني بود که در تاريخ هنر معاصر ايران رخ داد. به سبب اينکه در او پيوستگي انديشه‌اي وجود نداشت، به سبب اينکه افرادي که اين نوع هنر را ساختند، مستقل و به دور از هم کار کردند. گاهي برحسب تصادف به سرشت غايت هنري، فرهنگي و به سبب در يک مدرسه‌بودن دور هم جمع مي‌شدند.
«وَرد» يعني گل سرخ
ما به لحاظ فلسفه وجودي با سياق مراکز هنري و گالري‌هايي که امروز در ايران هستند کار نمي‌کنيم و دنبال اين نبوديم که آثار فاخر هنري هنرمندان آشنا و تأييدشده را روي ديوار ببريم؛ نه اينکه اين کار را نکنيم که اين کار را خواهيم کرد، اما هدفمان پيروزي اقتصادي نبوده که فلان نام را بياوريم که حتما فروش هم برود. سرمايه سنگيني تاکنون در اينجا هزينه شده و توقف براي اين بوده که بر اساس طرز انديشه و فکر اين کار تحقق پيدا کند.
«وَرد» کلمه‌اي فارسي است که به غلط آن را عربي مي‌شمارند. بسياري از انديشه‌ورزان تاريخ جهان، در اروپا و ايران پيرامون اين نام جمع شدند. فرقه سهرورديه فرقه اعتقادي فلسفي است که شيخ شهاب‌الدين، شيخ اشراق سهروردي يکي از پيشوايان آن است. اما اين طرز انديشه فلسفي با ترس زندگي انساني اجتماعي هم گره خورده بود. انديشه سهرورديه ايراني به اروپا مي‌رود و زيرساخت تفکر شواليه‌گري اروپايي را مي‌سازد که همه از ايران اخذ شدند. «وَرد» يعني گل سرخ و وقتي  وارد زبان اروپايي مي‌شود، به واسطه نهضت‌هاي شواليه‌گري وارد اروپا مي‌شود و در آنجا فرم روزت Rosette جانشين آن مي‌شود که در محراب‌ها و کاتدرال‌ها به کار مي‌برند. بعد چون ما چشممان به دست آنها بوده، دوباره کلمه را از آنها پس مي‌گيريم و مثلا در نقش تخت‌جمشيد مي‌گوييم اينها روزت‌هايي است که سنگ‌تراشان در تخت‌جمشيد کاشته‌اند بدون آنکه «ورد» ايراني را به کار ببريم. ما اين کلمه را از دل تاريخ بيدار کرده‌ايم. البته [اين واژه] با همان احترامی که در زبان فارسي داشته توسط آرای ابن‌عربي وارد زبان عربي هم شده و از تفکر، فلسفه و انديشه ابن‌عربي تا عين‌القضات همداني و ديگران، از آن بهره مي‌گيرند.
ايده دو بُني جهان
امروز در جامعه ما، يکي از چيزهايي که همه دارند درباره‌ا‌ش يک‌جورهايي به آن شانه مي‌زنند موضوع «زنانگي» است. همه فکر مي‌کنند در ايران زن‌ها طرف توهين و تحقير قرار گرفته‌اند. با يونيفرمشان يا با جنس کارهايي که به آنها سپرده مي‌شود و چيزهايي ديگر. اين موضوع را به روايت ديگري به بحث گذاشتيم که زن، زن است و مرد، مرد است؛ دو وجود بي‌همتا که بخشي از جهان و ايده دو بُني را در خود دارند. منِ ايراني در قالب او چه داوري‌اي دارم؟ ما داريم اولين گام‌هایمان را برمي‌داريم. و قطعا در اين دوره نمي‌توانيم ادعا کنيم که ما جريان ساختيم. جريان وقتي تحقق پيدا مي‌کند که بگذرد، خودش را تثبيت کند و جزئيات فراوان‌تري را پيرامون خودش بسازد؛ چه به لحاظ مفاهيم، چه به لحاظ شيوه‌هاي بيان و فرم حتی. الان اصلا يک استايل مشخص ميان جمع وجود ندارد. کار ديگري که انجام داديم اين بود که گروهي از پيشگامان گرافيک را دعوت کرديم و تنها موضوع کلي را به آنها گفتيم که زن است و مرد. آزادي خودتان را داريد که براي ما يک پوستر بدهيد. اين‌گونه ايده از مرکز جوانانه خودش به جامعه‌اي ديگر هم سرايت کرده است و وجهه‌هاي اجتماعي ديگري مي‌تواند پيدا کند و در تعامل هر دو طرف با هم و از هم ياد بگيرند و بيش از همه بتوانيم انتشار اجتماعي بدهيم؛ چيزي که امروز موزه‌ها و گالري‌هاي ما انجام نمي‌دهند.

اشتراک متن: استاد اردشیر پژوهشی (محقق و مدرس هنر)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *