رمانهای عاشقانه یکی از پرفروشترین ژانرهای کتاب در سراسر جهان است که اغلب هم توسط زنان خریداری میشوند. میزان محبوبیت این دست از کتابها به قدری بالاست که همزمان با رکود فروش کتابهای دیگر، رمانهای رمانس با استقبال بسیار زیادی از طرف مردم روبهرو بود.
«مرین فیشر»، روانشناسی است که به منظور یافتن پاسخ این سوال که چرا داستان عاشقانه میخوانیم، رمانهای عاشقانه زیادی مطالعه کرده.
او در نتیجه این تحقیق متوجه شد چند فاکتور ثابت و مشابه در این داستانها دلیل اصلی جذابیت و محبوبیت آنهاست:
در اغلب کتابهای رمانس اینگونه است که شخصیت مرد در ابتدای داستان یک فرد خوشتیپ اما خوشگذران، عیاش و بیوفاست اما به محض اینکه عاشق زنِ داستان میشود، مسیر زندگیاش تغییر میکند و به مردی باوفا و صادق تبدیل میشود و هیچچیزی به اندازه آن زن برایش مهم نیست.
تبدیل شدن مرد داستان از یک بیکارِ بیخاصیت به یک پدر دلسوز و همسر وفادار چندان سریع و بیدردسر هم نیست و بیش از ۱۵۰ صفحه طول میکشد تا این اتفاق روی دهد.
دکتر فیشر در این رابطه میگوید:
در واقعیت ما به ندرت شاهد چنین چرخشهای بزرگی در سبک زندگی افراد هستیم. در دنیای واقعی آدمهای کمسواد و بیتربیت همیشه همانطور هستند و مرد متشخص هم از اول متشخص است.
به ندرت پیش میآید یک انسان لاابالی به یک مرد باجذبه و باسواد تبدیل شود؛ با برعکس.
دکتر فیشر در روند مطالعه داستانها این موضوع را کشف کرده که این داستانها اغلب بر اساس جستوجوی زنان برای یافتن مرد ایدهآل در طول تاریخ نوشته شدهاند.
واژههایی که در داستانهای عاشقانه به وفور از آنها استفاده میشود حول محور مردی میچرخند که ثروتمند، سالم، خوشاندام ووفاداراست
خصوصیاتی که همیشه برای زنان سراسر جهان در تمام طول تاریخ مهم بوده و میلیونها سال است که زنان بدنبال چنین ویژگیهایی در مرد خود هستند.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل محبوبیت رمانهای عاشقانه ریشه در گذشته انسان دارد.
«نانا مالونه» نویسنده رمانهای عاشقانه است که کتابهای او تقریبا مسیری متفاوت را طی میکنند.
زنان داستانهای او اغلب بسیار قوی و متفاوت از دیگر داستانهای عاشقانه هستند. «مالونه» در این رابطه میگوید:
برای من مهم است زنان داستانهایم شخصیتی داشته باشند که من در دنیای واقعی دلم بخواهد با آنها همکلام شوم یا آنها را به چای دعوت کنم. آنها زنان واقعی هستند، نه سیندرلا.
مردهای رمانهای عاشقانه میلانه نیز بیکارههایی نیستند که پس از عاشق شدن، سربهراه و مرد خانواده بشوند.
خواننده داستانهای عاشقانه دوست دارند باور کنند علیرغم تمامی بدبختیها و موانعی که نویسنده پیش روی شخصیتهای داستان میگذارد، آنها در نهایت به هم میرسند و در عشق همدیگر غرق میشوند.
_افرادی که داستان عاشقانه میخوانند زندگی شادتری دارند
جالب است بدانید برخلاف تصور عام، خواندن داستانهای عاشقانه سطح توقع زنان یا مردان را نسبت به عشق و رابطه عاطفی بالا نمیبرد و آنها را در وضعیت غیرمعقول قرار نمیدهد.
در تحقیقات دکتر فیشر مشخص شد، افرادی که چنین کتابهایی میخوانند به طور کلی انسانهای شادتر و مثبتاندیشتری هستند.
شاید بتوان این امر را به روانشناسی مثبت ربط داد. چنین داستانهایی با پایانهای خوب و خوشایند به مغز و ذهن خواننده میآموزند که همیشه مثبتاندیش باشد و مطمئن باشد که در پس هر سختی و مشکلی یک خیر و اتفاق خوبی نهفته است.
وقتی دیدگاه ما به جهان و محیط اطراف مثبت باشد، شادتر خواهیم بود.
به همین خاطر است که بسیاری از روانشناسان بر این باور هستند که آدمها اغلب به سمت داستانهایی کشش دارند که پایان خوشی دارد
زیرا این داستانها خوشحالی و امید را به زندگی آنها تزریق میکنند که امری کاملا پسندیده و نیک است.
دلیل اصلی علاقه زنان به داستانهای عاشقانه این است که آنها با تصویرسازی و غرق شدن در دنیای خیال هرآنچه نمیتوانند در دنیای واقعی داشته باشند را بدست میآورند.
از دیگر دلایل گرایش زنان به رمانهای عاشقانه میتوان به موارد زیر اشاره کرد
۱- برای فرار از زندگی روزمره و عادی
۲- برای اینکه عاشقِ عشق واقعی هستند
۳- برای پایان خوش داستانها: شاید در زندگی واقعی به ندرت پایان خوشی برای زندگیهایمان متصور شویم، اما در رمانهای عاشقانه همیشه عاشق و معشوق تا پایان عمر در کمال شادی و آرامش در کنار هم زندگی میکنند.
منبع: psychologytoday _ women
مترجم:فروغ بیداری
اشتراک متن: بانو قهرماني
نقاشي: عليرضا طياري
(ديتيل از نقاشي آکروليک روي بوم/سه لت)