مادرم با سابقه بیش از بیست سال کنسر و چند دوره شیمی درمانی و دوبار جراحی مرتبط با کنسر در اورژانس بیمارستان دولتی ولایت رشت و سپس در بخش بستری است و در عین بد حالی و بی قراری از درد شدید از بیمارانی است که شما مسوول رسیدگی به وی هستید.
پرسش من این است چرا با توجه به درد شدید خارج از تحمل بیمار و نیز بستری وی در بیمارستان نسبت به ویزیت بیمار خود که هر دقیقه از درد رنج میبرد، حداقل طی ۴۸ ساعت گذشته امتناع کردهید؟ این در حالی است که دیروز شخصا در حضور کادر محترم پزشکی بیمارستان نسبت به درد لحظه به لحظه ی مادرم توضیح دادم و در پاسخ به من گفتید شما بروید بالای سر بیمار من الان می آیم و ویزیت میکنم اما هرگز نیامدید و فاصله ی ده قدمی تان را تا اتاق ۹ که بیمارتان در آن بستری است را طی نکردید.
عدم حضور و ویزیت شما بر بالین بیماری که روی برگهی کنترل علائم حیاتی اش طی ۴ روز گذشته اسم شما درج شده آیا قصور از اخلاق پزشکی و خروج از وظایف شخص شما نیست؟
من علیرضا طیاری رفتار پزشکی شما را به قضاوت افکار عمومی می گذارم. پشتوانه دردنامهم نالهی مدادم آکنده به درد مادرم و تصویر اسم شما روی برگ کنترل علائم حیاتی بیمارستان است.
رونوشت:
افکار عمومی
شعر مادر
مادر
با من كسي نگفت
تو چگونه خواهي مرد، مادر!
در پيري دانستم
وقتي كه خواب كودكي ات را مي ديدي
باران
بر سر انگشتانِ خيسِ شكوفه چينش
به باغ مي آيد
حياطِ خانه در خواب هاي كودكي ام
پر از عطر و شكوفه مي شود
عروسانِ نارنج
آهسته مي گريند
رگبار، در بوسه يي غافلگيرانه
با هزاران شكوفه
به زير چترِ درختِ نارنج مي رود
با تلخه هاي عمر
در آفتابي كاكلِ ديوار
پارينه بود انگار:
با چينه داني پر از عشق
وقتي مرا چو يكي مرغ
دانه مي دادي، مادر!
بهار
خواب گنجشكي ست
با ارتفاع كم
پيري
سقوط در خواب و
مرگ
آغاز بيداريست
پشت اين چشم هاي محتضر
روياي جواني ات را
چگونه نخ مي كني، مادر
بهار ِ تلخِ نارنج
بر سنگفرش گونه هايت، آه
آن دو مرغ دانه چين
كجايند، مادر؟
اين زخمه
يادگار كدامين ساز
اين دخمه
از چه خاموش و سنگين است؟
دفتر شعر نارجستان، محمود طیاری ۱۳۶۹
ميزان درد و ناراحتيم رو نميتونم توصيف كنم ….
اين اوضاع هميشگي بيمارستان هاي دولتي رشت هستش و دعاي هميشگي من اينه كه كاش هيچ وقت هيچ بشري بيمار نشه و كارش به اين بيمارستان ها نيفته.
خيلي دلم ميخواد يه راه عملي براي مقابله با اين روند اشتباه پيدا كنم اين زنجيره بي مسئوليتي و بي وجداني بايد جايي تموم شه خب.
ما پزشك كم نداريم، آدم با وجدان كم داريم.
شک نکن این به ظاهر دکتر یکی از بیسوادهای سهمیه ای هست. شک نکن !