Press "Enter" to skip to content

شعري از سمیرا یکه‌تاز

0

چشمهایش خبر از نم نم باران می داد
آنکه هرشب به دروغی به دلش جان می داد

که دلش دفتر خط خورده ی مشقی کهنه
خبر از شیطنت طفل دبستان می داد

چه غریبانه, زنی دست به دست شبها
اشک خاکستری اش را به خیابان می داد

خنده اش مثل اناری که ترک خورده _کبود_
مرهمی تلخ, به هر بی سر و سامان می داد

جانمازش پرِپولک, و دلش پرحسرت
که خدا نور به سردوشی پاکان می داد

و کلاغی که شب از موی بلندش پر زد
روز میلاد به او برف زمستان می داد

آرزوهاش سر دار خزان می پژمرد
روی دستان خدا نیمه شبی ….جان می داد

#سمیرا_یکه تاز

طراحي پرتره: نازي تارقلي‌زاده (نقاش و محقق)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *