تصور می کنم دنیا جهان بهتری باشد
اگر دارد غمی، آن غم، غم جان پروری باشد
بخواند بلبل از مستی بگوید لیلی از مجنون
نگاه شعله افروزش، مِی افشان ساغری باشد
تصور می کنم باران به وجد آرد بیابان را
هزاران گل برویاند. گلاب قمصری باشد
اگر جاری نشد رودی اگر مرداب شد عالم
برای رفع دلتنگی گل نیلوفری باشد
تصور میکنم دنیا سراسر زندگی باشد
نه مرگی، نقطه پایان، نه چشمی بر دری باشد
بهار آغوش بگشاید زمستان را بغل گیرد
و پشت هر گلش، دستِ دعای مادری باشد
چه شیرین است این رؤیا که طعم زندگی دارد
چه خوشبخت است دنیایی که رسمش دلبری باشد
به رؤیا معتقد بودن محال و غیر ممکن نیست
به شرط آنکه در سینه، نهال باوری باشد
ولی افسوس رؤیاها نمی سازند دنیا را
یقینا این جهان باید جهان دیگری باشد
سمانه_رحیمی
عکس: جمشید فرجوند فردا