Press "Enter" to skip to content

از بن‌بست‌های مونولوگی تا گستره‌ی دیالوگ‌های بداهه

0

کاری از گروه تئاتر مارلیک، رشت 14 دی ماه 1400
نگاهی به اجرای نمایش ” کافه سحر” به قلم “مهدی رحیمی نجات” و کارگردانی دکتر”رضا میرمعنوی” و نقش آفرینی “مهرنوش ثابت نیا”

 

 

 

 

 

روز از سر غرور و شب از درد عاشقی
زن گریه‌های روز و شبش فرق می‌کند
بیت پایانی شعری از نرگس کاظمی‌زاده که در نمایش “کافه سحر” دکلمه می‌شود.

در جامعه‌ی امروز که “واگرایی”، “گسست” و “شکاف طبقاتی” به خزیدن‌های پی‌در‌پی به کنج تلخ تنهایی‌ها می‌رسد؛ گشودن دریچه‌های مشارکت بیشتر و تبیین خرد جمعی؛ دستاورد قابلی برای تئاتری متعهد؛ نظیر نمایش “کافه سحر” هست؛ و تلاش برای چند صدایی و پرهیز از خودگویی‌های ممتد کاری نوست.
“کافه سحر” به روایتی اولین “تئاتر تعاملی” موفق شهر رشت است و در نوع خود کم‌نظیر؛ چرا که از تماشاچیان حاضر در طول اجرا، دعوت می‌شود در واکاوی موضوع و تم نمایش مشارکت داشته باشند.
البته اولین نشانه‌های پدیداری قابل توجه‌ی “گونه‌ی تعاملی نمایش” در اسفند 96 و نمایش “کات = بلاک” به کارگردانی “یاسر میر حمیدی” با اجرای “نسرین بابایی” در تماشاخانه‌ی اکبر رادی را به خاطر می‌آوریم.
و اکنون در زمستان 1400 فرم مقبول‌تری از اجرای تعاملی را در نمایش موفق “کافه سحر” به نویسندگی “مهدی رحیمی نجات” و کارگردانی دکتر “رضا میرمعنوی” شاهدیم.
و اما فراتر از متن پر‌ظرفیت این نمایش و سویه‌های موفق کارگردانی‌ش؛ نقش‌آفرینی خانم “مهرنوش ثابت نیا” با مهارت و حضور ذهنی عالی، بیشترین “کشش” و “جاذبه” را برای تماشاچی و حاضران در اجرا دارد.
“مهرنوش ثابت نیا” بر اساس متنی با ظرفیت‌های اجرایی قابل قبول؛ با سرعت‌عمل و بداهه‌سازی تحسین‌برانگیزی توانست پیچ و مهره‌های این سازه‌ی چند وجهی را از بن‌بست‌های مونولوگی تا گستره‌ی دیالوگ‌های بداهه؛ در چفت و بست زبان منسجم نماید.
موضوع اصلی نمایش “کافه سحر” طرح موقعیت اجتماعی بخشی از زنان مهجور جامعه البته با زبان کنایی و طنز است که در نگرشی روان‌شناختی و گاها معترض، به برخی کنش‌های اجتماعی، نگاهی آسیب‌شناسانه دارد.
به چگونگی ادامه‌ و حفظ دستاوردهای این اثر نمایشی می‌اندیشم و به تفاوت‌هایش با تئاتری که از امکانات نور‌پردازی، تغییر دکوراسیون، جلوه‌های متعدد صوتی و آورد‌های فزاینده‌ی اتاق فرمان بهره می‌برد و پرسش‌های تازه‌تری که با خود می‌آورد:
– آیا نیازهای فرهنگی جامعه در عصر دیجیتال، سبب‌ساز ساخت و پرداخت فرم جدید و گونه‌‌یی از این نوع نمایش است؟
– آیا به زودی متن‌هایی نوشته و پرداخته خواهد شد که از ظرفیت اجرای تعاملی هم‌سان این نمایش برخوردار باشد؟
– آیا این گونه نمایش با مخاطبان کم‌‌شمار، تنها گذار و برگشتی به تئاتر با تعریف کلاسیک آن و انبوه تماشاچیان حاضر در سالن خواهد بود، یا ما در ابتدای مسیری تازه قرار گرفتیم؟
و از منظر آسیب‌شناسی:
– آیا “پراکندگی” حاصل از “مشارکت‌های ناخواسته‌ی کنترل نشده توسط تماشاچی” و در نتیجه “سستی و ریتم ناموزون روایت” می‌تواند خراشنده‌ترین تهدید این گونه‌ی اجرایی باشد؟
– بی‌تردید آنچه اتفاق افتاده؛ ادامه و شاید گشایشی فرخنده است برای آشتی با تئاتر و زمزمه‌یی گوش‌نواز؛ برای خواب زمستانی اکنون صحنه!

علیرضا طیاری
مولف کتاب مجموعه یادداشت‌های تئاتری “تئاتر بی حامی امروز”؛ نشر سمام، چاپ اول 1398، چاپ دوم 1400
15 دی 1400

اجرای صوتی این یادداشت با صدای علیرضا طیاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *