پریسا گندمانی
این کتاب تلاقی فلسفه و روانشناسی، اعجازی دیگر از نویسنده و روانشناس آروین یالوم است.
داستانی درباره یک گروه روان درمانی است؛ که هرکدام با نگرشی متفاوت به زندگی در آن حضور دارند. (بخش کوچکی از جامعه بزرگ و ارتباط اصیل مردم)
ژولیوس رهبر گروه و مشاور اصلی که در چند قدمی مرگ است و فیلیپ دوست و مشاور او که شخصیتی همانند شوپنهاور دارد. ( فیلسوف آلمانی پر نفوذ تاریخ در حوزه اخلاق، روانشناسی، هنر و دارای روحیاتی به شدت منزوی و مردم گریز بوده است.)
سراسر کتاب درس زندگی و شناخت مرگ است. یالوم میگوید در طول درمان، بیماران زیادی را دیدم که در مواجهه با مرگ پژمرده نشدند، بلکه برعکس دچار تغییراتی اساسی شدند که میتوان آن را رشد شخصیت، پختگی یا پیشرفت خردمندی نامید.
آنها در اولویتهای زندگی خود تجدیدنظر میکردند، موضوعات روزمره را ناچیز میشمردند و از داشتههای مهم خود مانند خود کسانی که دوستشان دارند، تغییر فصول از شعر و موسیقی که مدتهای مدیدی از آنها غافل مانده بودند، شاکر و شادمان میشوند.
در این کتاب میخوانیم:
پایه و اساس مستحکم جهانبینی ما و میزان عمق و سطحی بودن آن در ایام کودکی شکل میگیرد. این دیدگاه در سالهای بعد تکامل مییابد، اما تغییر اساسی نمیکند.
“آرتور شوپنهاور”
هیچ قلمی نمیتواند چیزی ابدی بنگارد
که در سرشت ظلمت و تاریکی غرق نشده باشد.
“دوبیتی از چپمن”
اگر در مورد راز خود سکوت کنم آن راز زندانی من میشود؛ اگر اجازه دهم از دهانم خارج شود، من زندانی آن میشوم. بر درخت سکوت میوههای آرامش میروید.
” آرتور شوپنهاور “
با احترام و مهربانی میتوانید مردم را قابل انعطاف و منت پذیر سازید، بنابراین ادب در طبیعت انسان مانند خاصیت گرما در به کارگیری موم است.
” آرتور شوپنهاور”
مطالعهی این کتاب سودمند را به همهی علاقمندان پیشنهاد می کنم.
مترجم: دکتر حمید طوفانی؛ زهرا حبیبیان
نشر: ترانه