مجموعهای از پرسش و پاسخهای خود انگیخته با “اشو”. داستان این کتاب در “پونا” شهری بزرگ در هندوستان آغاز میشود؛ که گروهی از پیروان غربی در “آشرام اشو” (عبادتگاه ویژهی هندیها) گردهم آمدند تا از او درمورد خودش و راهش به سوی اشراق، پرسشهایی طرح کنند. در این کتاب بیان میشود که اشو هرگز نمیتوانست در غرب اتفاق بیافتد. علم شرقی به ورای ذهن مینگرد و فضاهای درونی انسان و آفرینش او را میکاود.
“پیدا کن که ابرهای تو چگونه حرکت میکنند و به کجا گردش میکنند، به آنها آزادی کامل بده تا حرکت کنند و بچرخند. هرکجا بروند، به الوهیت خواهند رسید. رودخانه را هل نده، با آن جاری باش، زندگی یک رقص زیباست ولی باید تماماً در آن حضور داشته باشی، هیچ چیز را رد نکن، تماماً بپذیر، پذیرش نیایش است… دو نوع زندگی وجود دارد، یکی ریشه در ترس fear oriented و دیگری ریشه در عشق love oriented دارد. زندگی ریشه در ترس هرگز نمیتواند تو را به یک رابطه عمیق رهنمون شود و تو هراسان باقی میمانی و انسانی که ریشه در عشق دارد، انسانی مذهبی است؛ یعنی کسی که از آینده نمیترسد، کسی که در اینجا و اینک زندگی میکند، نگران نتیجه نخواهد بود.
نویسنده: راجیش چاندرا موهان، مترجم: سوامیکریشنا پریم.