Press "Enter" to skip to content

گردیه

0

داستان زنان شاهنامه: گردیه
محقق و نویسنده: نازی تارقلی زاده
گردیه خواهر بهرام چوبین و از هفت خانواده ی ممتاز ساسانی است.
برادرش از ممتازترین سرداران ساسانی است که بخاطر بدگویی های اطرافیان پدر خسروپرویز بر او بد گمان شده و بنای دشمنی گزارده می‌شود و این دشمنی ادامه می‌یابد تا زمانی که خسرو بر تخت می‌نشیند و بهرام‌ نمی‌پذیرد و با تحریک اطرافیان از جمله‌ وزیر نادان خود، ادعای پادشاهی می‌نماید.
و از اینجا نقش برجسته‌ی “گردیه” این زن بلندبالای زیبای جنگاور، محسوس است: در جلسه‌ای که برای رایزنی پادشاهی بهرام تشکیل شده، زمانی که تمامی ‌اطرافیان بهرام او را به پادشاه ترغیب و تهییج می‌کنند، این زن بی‌همتا با خویی پهلوان‌گون، بر برادر و حضار می‌غرد که: بس کنید و آگاه باشید، که پادشاهی را آدابی است و هر کسی که پهلوان شد و نام‌آور، نمی‌تواند ادعای شاهی کند.
و خاندان شاه زنده و حاضرند، و نباید به اعتماد شاه خیانت کرد و بعد با اشاره به پهلوانان گذشته همچون رستم و سایرین متذکر می‌شود که این پهلوانان حتی در زمان خالی بودن تاج و تخت نیز هرگز به فکر غصب آن نبوده‌اند و هر کسی باید پایش را به اندازه‌ی گلیم‌اش دراز کند.
و خطابه‌اش به قدری موثر است که حاضرین لب به ستایش او می‌گشایند و بهرام نیز از تفکر خود خجالت زده می‌شود…
ولی سخنان مسموم اطرافیان این حرص و ولع را دوباره در او زنده می‌کند و علیرغم توصیه‌های روشنگرانه‌ی خواهرش، به جنگ با خسرو می‌رود. خسرو با کمک لشکر روم او را شکست می‌دهد، و بهرام و سپاهیانس به همراه گردیه، به چین و خاقان آن پناهنده می‌شوند. باز گردیه با رفتارها و عملکرد برادرش موافق نیست تا اینکه خسرو پرویز از طریق فرستادن هدایایی برای همسر خاقان، موجبات کشته شدن بهرام را فراهم آورد و گردیه این شیرزن فرزانه، اینجا نیز بر بالین برادر در حال احتضار خویش مویه می‌کند، شخصیت محکم او و آگاهی‌اش، در اینجا نیز به درستی قضاوت می‌کند و به برادرش یادآور می‌شود که راه را اشتباه رفته؛ پس برادر به اشتباه خویش اذعان می‌دارد و اعتراف می‌کند که فریب اهریمن را خورده و اشتباه بزرگی را مرتکب شده که این نتیجه‌اش است و فرماندهی سپاه را به گردیه می‌سپارد.
بعد از مرگ برادر؛ گردیه فرمانده‌ی سپاهی است ایرانی که از پادشاهش گریخته و به دشمن پناهنده شده و تحت حمایت دشمن است. خاقان چین، از مرگ بهرام ناراحت است و از گردیه می‌خواهد تا به همسری وی در آمده تا خاتون سرزمین خاقان باشد. گردیه که زنی فرزانه است، از پاسخ صریح به خاقان خودداری کرده و سوگواری برادر را تحت الشعاع قرار می‌دهد و اینگونه برای خود و سپاهیانش زمان می‌خرد تا به شور با فرماندهان بپردازد.
گردیه زنی آگاه است و از عواقب ازدواج با بیگانگان آگاه، به خوبی سرنوشت سیاووش را به یاد دارد و هرگز نمی‌خواهد دفتر دردناک جدیدی بگشاید. پس در جلسه‌ای با بزرگان لشکر اعلام می‌دارد که نامه‌ای برای برادرش گردوی فرستاده و از او که سردار لشکر خسرو پرویز است خواسته تا برای او و لشکریانش امان بخواهد و فرماندهان که به او ایمان دارند، موافقت تام خود را بر این مهم اعلام کرده و اظهار فرمانبرداری می‌کنند.
پس در فرصتی مناسب، گردیه با لشکرش به سمت مرز ایران حرکت می‌کنند. خاقان آگاه شده و به برادرش دستور می‌دهد آنها را تعقیب کرده و به اطاعت وادارد. طورگ، برادر خاقان به همراه لشکرش با لشکر گردیه مواجه می‌شوند و طورگ گردیه را مخاطب قرار داده و می‌گوید: خاقان گفته یا با احترام باز می‌گردی و به عقد خاقان در می‌آیی و یا با خفت و دست بسته تو را نزد او خواهم برد.
و اما گردیه؛ این شیرزن بیشه ی حماسه، با خشم می‌غرد و او را به کارزار می‌خواند، همانند پهلوانان نامی ‌دشت حماسه، به نبردی تن به تن. و اینگونه طورگ را کشته و با افتخار به همراه لشکریانش به سمت ایران راهی می‌شوند. در مسیر؛ دایی خسروپرویز؛ گستهم به دیدار آنها می‌آید، و بخاطر مرگ بهرام اظهار ناراحتی کرده و از گردیه دلجویی می‌نماید و او را به همسری خویش می‌گزیند…
بعد از مدتی، گردیه به واسطه‌ی همسر گردوی، از خسرو نامه‌ای دریافت می‌کند، که خسرو از او وی درخواست کرده گستهم را بکشد و گردیه چنین می‌کند.
بعد از مرگ گستهم، خسرو گردیه را نزد خویش می‌خواد و به پاس خدمات بی‌شمارش، او را به عقد خود درمی‌آورد. حاصل این ازدواج فرزند پسری است به نام جوانشیر، که بعدها مدت کوتاهی پادشاه می‌شود. و اینگونه، دیگر از این زن نامدار، بعد از انجام رسالت خویش و جاودان شدن در دشت حماسه، اثری نمی‌بینیم.