Press "Enter" to skip to content

تالاب می فهمد… شعری از شاعره خوش ذوق سمانه رحیمی

0

نگو از خشکسالی ها، نگو، تالاب می فهمد
نگو از آب آلوده، گل مرداب می فهمد

اگر باران نمی بارد اگر ساحل دلش تنگ است
نگو چیزی به شب بو ها، نگو، مهتاب می فهمد

چرا نیزار می نالد؟ بگو آهسته تر باشد
بگو زیرا که ماهی می شود بی تاب می فهمد
ببین آرام خوابیده دوباره مرغ دریایی
نگو از مرگ ماهی ها، نگو، در خواب می فهمد

که باور کرده پایان گیاهان شناور را؟
نگو از بی سرانجامی، نگو، شبتاب می فهمد

مگر در انزلی رودی از اینجا دور افتاده؟
که عمرش کم شده تالاب، این را آب می فهمد

بگو از رویشی تازه بگو از فصل زیبایی
بگو همسایه دریا بگو، تالاب می فهمد

#سمانه_رحیمی
#تالاب_انزلی
#تالاب_دوخان