Press "Enter" to skip to content

فرهنگ دکوری!

0

 

امروز پیامی از دوستی که در بازار وسایل دکوری فعالیت می‌کند، دریافت کردم. عکس چند کتاب حجیم لاتین و یک سوال؛ «اگه گفتی اینا چیه؟» اولش فکر کردم قصد شوخی دارد. خواستم چیزی بنویسم که نوشت: این کتاب‌ها کتاب دکوری‌اند. جنس‌شان از MDF و مقواست. یک کانتینر از چین آورده بودم، روی هوا رفت!
بله. درست متوجه شدید. آن کتاب‌ها واقعاً کتاب نبودند بلکه ماکت بودند. کتاب‌هایی در ابعاد واقعی با نام‌های لاتین و البته قیمت‌هایی بسیار گران‌تر از کتاب واقعی! دوست من موفق شده بود یک سری چند هزار تایی از این «کتاب‌های دکوری» را ظرف چند روز بفروشد. بعد هم وقتی جنس‌ها تمام شده بود و در پاسخگویی حجم بسیار درخواست ‌مشتریان عاجز مانده بود، دلش به حال اهالی کتاب سوخته بود و یاد من افتاده بود.
اول صبح من مانده بودم و یک غمباد بزرگ. یعنی بسیاری از مردم ما حاضرند «چیزی» را بخرند که شبیه کتاب است و اتفاقاً بسیار هم گران‌ است اما کتاب نخرند. واقعاً پارادوکس عجیبی بود.
اما این وارونگی موقعی در ذهنم حل شد که دیدم نه تنها در این مورد، بلکه تقریباً در همه موارد، صنعتی به نام «جلو پنجره‌سازی» رونق گرفته است. صنعت بزرگی برای فریب «دیگری» در مورد زندگی‌‌ای که فقط برای خود ماست. بسیاری از ما دوست داریم جلوپنجره دلفریبی داشته باشیم. دکوری پرشکوه و توخالی، درست مثل کتاب‌های مقوایی. به هر دری می‌زنیم تا خودرویی جدیدتر، وسایل خانه‌ای باکلاس‌تر، لباسی گرانتر و … از آنچه که واقعاً داریم داشته باشیم. زیر سخت‌ترین قرض‌ها، وام‌‌ها و قسط‌ها می‌رویم تا دکوری زیباتر، باشکوه‌تر و مجلل‌تر از خود برای دیگران نمایش دهیم. غافل از اینکه ما برای نمایش به این دنیا نیامده‌ایم. ما به این دنیا نیامده‌ایم که به خودمان زجر و سختی بدهیم تا دیگران فکر کنند از آنچه هستیم «مثلاً» بهتر زندگی می‌کنیم.
هزاران عنوان کتاب در شمارگان‌های هزار و پانصدتایی، سال‌ها در قفسهء کتابفروشی‌ها خاک می‌خورند اما چند هزار کتاب‌ توخالی مقوایی ظرف دو روز تمام می‌شوند. شاید برای اینکه عادت کرده‌ایم از هر چیزی تنها «دکور» بسازیم. دکوری از فرهنگ، دکوری از اقتصاد، دکوری از اجتماع یا -زبانم لال- دکوری از سیاست!

عبدالله مقدمی

ارسال متن از: سمیرا وکیلی