Press "Enter" to skip to content

زخم تبر، شاخه، تنه، انبار، افسوس … شعری زیبا از سمانه رحیمی

0

در شاخه هایت زندگی جاریست ، امّا ….
یاد آور غم های بسياريست ، امّا…

باید نوشت از دردهايت تا همیشه
این قصّه ها هرچند تکراری ست امّا …

وقتی بهاری می شوی، عطری بهشتی
می پیچد و هر شاخه گلزاريست امّا…..

در فصل تابستان ، که دلگرمی به خورشید
هر شاخه ات مانند بازاريست ، امّا …

با برگ ريزانت ، جهان، غرق شکوه است
پائيز فصل عشق و دلداری ست ، امّا….

آرام می گیری در آغوش زمستان
تا لحظه ای که وقت بیداری ست ، امّا….

باید شکوفاتر ز هر سالت بیایی
در آمدنهاي تو اسراری ست امّا ….

با هر دلیلی شاخه هایت را شکستند
روی تنت هم جای آثاری ست ، امّا ….

زخم تبر ، شاخه ، تنه ، انبار ، افسوس
دنیا عجب جای پر آزاریست ، امّا …

روی ورق هایی که از جنس تن توست
این شعر هامان آبروداری ست ، امّا………