یاد گرفتم که بهار
چِلچِله ی موی تو است
آن رُخ و آن گونه ی سرخ
آن خَمِ اَبروی تو است
یاد گرفتم که بهار
بوی گلِ نسترن است
عطرِ هوای قَدَمَت
شرابِ انگورِ تو است
یاد گرفتم که بهار
همیشه در راهِ تو است
پیش به یک جاودانگی
در رَهِ مقصودِ تو است
یاد گرفتم که بهار
همان نگاهِ آشِناست
همان که در همسایگی
حرفِ دلَش فقط خداست
…
ارسال از: پریسا گندمانی