چند ماهی بود شعری بر لبم جاری نمیشد
یک دوبیتی گفتم اما سست با اکراه گفتم
امشب از یمن نگاهت، ای نگاهت باغ رویش
یک رباعی، یک قصیده، یک غزل دلخواه گفتم
شاد در ایوان نشستم با تو در مهتاب، بیتاب
چند بیتی مثنوی هم زیر نور ماه گفتم
نیمهشب شد شب بخیری گفتم و اشکی فشاندم
وقت رفتن یک غزل هم با ردیف آه گفتم
باز میگشتم به خانه مست از افسون شعرت
مستزادی عاشقانه در میان راه گفتم
قطعهای را هم که میخوانی همان شب مست و بیخود
خواب بودم، خواب میدیدم تو را ناگاه گفتم
ارسال شعر از الهام پوریونس