شادی ات را ز کدامین غزل آغاز کنم
که غزل ساز ترین حال منی دخترکم !
مثل گل در وسط باغ دلم جا داری
مریمی ، یاسمنی، نسترنی ، دخترکم !
مثل گل پونه پر از عطر بهاری هر دم
آنقدَر نازی و دردانه عزیزم که نگو
تو خود عشقی و من با همه ی هستی خود
آنقدَر عشق به پای تو بریزم که نگو
از تب ثانیه ها رد شده تنهایی من
از همان روز که در قلب من آغاز شدی
از همان لحظه که مادر شدم و خندیدی
از همان شعر که تو قافیه پرداز شدی
مثل آرامش صبحی که نسیمش باشی
با تو احوال جهان خوب تر از خوب شده
در خیالم که پر از رنگ و نگار است ، فقط
صورتی رنگ ملیحی ست که محبوب شده
شعر لالایی زیبای عروسک هایت
ورد لبهای قشنگت شده در بازیها
مثل گلخنده ی خورشید به دل می چسبد
شوق زیبا و تماشایی طنازی ها
دخترم شاد بمان شاد بخوان شاد بگو
تا غم از دایره ی قلب تو بیرون باشد
آنقدر شاد که در هر قدم خوشبختی
زندگی شادی خود را به تو مدیون باشد
سمانه رحیمی