خوش به حال قلمت حافظ جان
چه غزل های قشنگی داری
روحِ احساس تو بی مانند است
به گمانم دل تنگی داری
غزلت روشنی آئینه هاست
که نمایانگر تنهایی ماست
عشق می جوشد ازین قافیه ها
داستانِ دل و شیدایی ماست
حافظ از شعر تو شیراز خوش است
حافظیه گُل باران خورده ست
با تفأل به غزلت هایت، عشق
گرد غم از رخ یاران بُرده ست
دلم از چشمه ی فیضت روشن
راهم از شعر تو حافظ پُرنور
بعدِ مأنوس شدن با غزلت
عُزلت از عالم شعرم شده دور