Press "Enter" to skip to content

صبح در راه است

0

شعر: نصرت رحمانی. خوانش، موسیقی و عکس:  نازی تارقلی‌زاده

گرچه می‌گفتند و می‌گفتم
شب بلند و زندگی در واپسینِ عمر کوتاه است
اما…، در ضمیرِ من یقین فریاد می‌زد :
همتی کُن در صبوری ، صبح در راه است
صبح در راه است ؛ باور داشتم این را
صبح بر اسب سپیدش تند می‌تازد
وین شبِ شب ، رنگ می‌بازد
صبح می‌آید و من در آینه موی سپیدم را
شانه خواهم کرد
قصّه‌ی بیداد شب را با سپید صبحدم
افسانه خواهم کرد
شکوه خواهم کرد :
کاین چه آئین است
باشکوه و بخت خواهم مُرد و خواهم گفت :
– زندگی این است.

نصرت‌رحمانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *